در مواجهه با رژیمی که شرارت را جهانی کرده، قرآن نه موعظه، که راهبرد میدهد. حجتالاسلام قنبریان سه راهبرد قرآنی برای مواجهه با شرّ را بازخوانی میکند؛ مفاهیمی که از افعال جنگی تا جهاد تبیین را شامل میشود.
به گزارش کارآفرينان نيوز در روزهایی که تنشها در منطقه رژیم صهیونیستی ابعاد بیسابقهای از شرارت را به نمایش گذاشته و مفهوم «شرّالدّواب؛ شر مطلق» را به عریانترین شکل ممکن به رخ کشیده است، نیاز به تبیین دقیق و عملیاتی آموزههای قرآنی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. حجتالاسلام و المسلمین محسن قنبریان، از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه، در ادامه مباحث روشنگرانه خود پیرامون مواجهه با «شر مطلق» این بار با نگاهی معاصر به وقایع جاری، راهبردهای قرآنی را برای میدان نبرد امروز تبیین کردهاند. این گفتوگو با محوریت آیات سوره انفال و سیره نبوی شکل گرفته، به دنبال پاسخگویی به این پرسش کلیدی است که چگونه میتوان در برابر شرارت سازمانیافته، نه تنها غافلگیر نشد، بلکه با تدبیر و ایمان، پیروزی را رقم زد.
تغییر تلقی؛ از شرّالدّواب تا فلق بودن
فارس: با توجه به تحولات اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی و جنایات آشکار این رژیم که در مصاحبه پیشین آن را مصداق «شرّالدّواب» دانستید و از پیوند الهیات و عمل صحبت کردید برایمان بگویید که در شرایط کنونی منطقه و مواجهه با دشمنی که منطق نمیشناسد، چگونه باید باشد؟ قنبریان: اگرچه رویکرد کارکردگرایی و یافتن راهحلهای عملی در عرصههای اقتصاد، فرهنگ و سیاست ضروری است، اما این بدون الهیات ممکن نیست. حتماً باید یک چتر معنایی بالا سر باشد و نظریه، نظریه شما باشد. در غیر این صورت، اگر صرفاً راهحلهای کارآمد را کنار هم بچینید، به مرور زمان خودتان هم شبیه آنها خواهید شد. آنچه شما را «شما» میکند، الهیات است. بحث اصلی ما بر سر مواجهه قرآنی با شرّالدّواب یا به تعبیر امام موسی صدر، شرّ مطلق است. اهمیت این موضوع در آن است که باید تلقیمان را تغییر داده و خودمان را در دل سنت الهی ببینیم. در برابر شرّ مطلق، نمیتوانید بیتفاوت باشید یا آن را نادیده بگیرید؛ اگر شما با شرّ کاری نداشته باشید، او با شما کار خواهد داشت، به سمت شما دست دراز میکند و به شما تعدی خواهد کرد.
اما در میدان عمل نیز باید حرفی برای گفتن داشت. نمیتوان تنها به الهیاتدرمانی بسنده کرد؛ یعنی فقط از الهیات بگوییم که سنت الهی هست و خدا وعده پیروزی داده است. پس تکلیف ما در میدان چیست؟ هر دو (الهیات و عمل) باید با هم باشند. الهیات به تنهایی درمان نمیکند؛ من این را تخدیر مینامم. وقتی شما را بیتکلیف در میدان رها کند و فقط از خدا و وعدههایش بگوید، این تخدیر است، زیرا از من بیعملی سر میزند. من نمیدانم باید چکار کنم، در حیرت و سرگردانی میمانم و میگویم هیچکس جواب نمیدهد، فقط میگویند خدا هست و قول داده پیروز میشویم. این الهیات هست، اما الهیات بیفایده است. باید بقیه راه را نیز گفت؛ باید در میدان عمل، نمود پیدا کند.
راهبردهای «تشرید» و «نبذ» در قرآن و میدان نبرد امروز
فارس: در تحلیلهایتان اولین مواجهه عملیاتی با شرّالدّواب را در قالب یک دوگانه و با واژههای «تشرید» و «نبذ» از آیات سوره انفال تبیین کردید. لطفاً این دوگانه و معنای عملیاتی آن را تشریح کنید. قنبریان: بله، اولین دستور مواجهه عملیاتی همین است. شما کمک کنید تا ادبیات مناسبی برای آن بسازیم. ابتدا ادبیات قرآنیاش را میگویم. قرآن یک دوگانه میسازد: اگر اینطور بود، اینطور باش، اگر آنطور بود، آنطور باش. من از آن، به تبع خود قرآن، با عبارتهای «تشرید» و «نبذ» تعبیر میکنم. آیه ۵۷ و ۵۸ سوره انفال را میخوانم: این شرّ مطلق و شرّالدّواب که قبلاً تعریف شد، اهل گفتوگو و اقناع نیست، بر جهالت بنا شده و عقلانیت نمیپذیرد. وقتی با آن مواجه میشوید، «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ»، یعنی یا با شما مواجهه جنگی میکند، یا در آیه بعدی، «وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً»، یعنی مواجهه جنگی نمیکند اما خوف خیانت از او دارید. اگر اینطور بود، چه کاری بکنید، و اگر آنطور بود، چه کاری بکنید. قرآن عملیاتی دستور میدهد. «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ، فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ».
اگر با آنها مواجهه جنگی پیدا کردی و در جنگ با آنها روبرو شدی، «تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ»، حالا واژهها را بعداً دقیق معنا میکنم، اگر در حرب با آنها مواجه شدی، «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ». این یک دستور عملیاتی و یک کلید قرآنی است. «فَشَرِّدْ» یعنی آنها را متفرق کن، «مَنْ خَلْفَهُمْ» یعنی پشتسریهایشان، یعنی پشتیبانهایشان را متفرق کن. شرّ مطلق را تا میتوانی کوچک کن تا بتوانی به آن حمله کنی، البته اگر در معرض جنگی قرار گرفت. «لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»، شاید متذکر شوند. «تثقفنهم» از ریشه «ثقف» است که به معنای مصادف شدن و مواجه شدن است. تفسیر نمونه آن را به معنای درک سریع و دقیق چیزی تفسیر کرده است. «تثقفنهم فی الحرب» یعنی از موضعگیریهای آنها با سرعت و دقت آگاه شوی و در جنگ غافلگیر نشوی. پس اولین درسی که میخواهم بگیرم این است: اگر روبرویت یک شرّالدّواب یا یک شرّ مطلق هست، غافلگیر نشو. اگر طرفت یزید است، آسوده نخواب. ما الحمدلله در این جنگ دستاوردهای زیادی داشتهایم، بین و بین الله، آنقدر دستاورد داشتیم که شاید هنوز زود است این را بگویم. اما اگر وضعیت عادی شد، خوب است یک پرسشهایی مطرح کنیم: چرا اینقدر غافلگیری؟ ما قرآن میخوانیم. این سطح از غافلگیری، خوب نبود.
در آیه آمده است که اگر در مواجهه جنگی با آنها قرار گرفتی که با هوش و فراستت، هم دقت و هم سرعت، سریع متوجه شدی، یعنی به محض اینکه لشکرشان را کشیدند، تو هم آماده بودی. اگر اینجا شد، «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ». این را میخواهم توضیح بدهم: «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ». این یک دستور است. آیا این برای نیروهای مسلح گفته شده یا نه؟ این آیه باید در ستاد کل تدریس شده باشد. استراتژیهایی است که از آن درمیآید، از این قواعد قرآنی باید دربیاید و میبینید آن حکیمی که فرمانده کل است، اینها را لحاظ میکند. ظاهر آیه این است که همان در جنگ، شرّ مطلق را طوری بزن که پشتیبانهایش را از دست بدهد. من میگویم در دنیای امروز، آن جنگهای چنگیزخانی تمام شده. دیگر کسی مثل قدیم نمیآید تا یک قوم را بکشد و خودش جای آنها حکومت کند. حالا در همان لحظهای که بمب میزنند، همزمان پای میز مذاکره هم مینشینند. دیپلماسی شده یکی از ابزارهای سیاست؛ هم میجنگند، هم مذاکره میکنند، ولی در مسیر هدفشان. اگر میتوانی با دیپلماسی کاری کنی که دشمن تنها شود، نیروها و پشتیبانهایش از کنارش بروند، خب این کار را بکن؛ شاید بگویی این یعنی اجتهاد به رأی؟ نه، این حرف من است و خودم پایش ایستادهام. مطمئنم خدا هم آن را رد نمیکند. تو همان کاری را بکن که قرآن گفته: «فَشَرِّدْ بِهِمْ»؛ یعنی دشمن را پراکنده و ترسان کن. حالا اگر این با جنگ شد، که چه بهتر. اگر هم با دیپلماسی شد، باز هم خوب است. اما یادت باشد دیپلماسیات باید نتیجه بدهد؛ باید کاری کند که اطرافیان دشمن دچار تردید و اضطراب شوند و از او فاصله بگیرند. این هم یک وظیفه است.
فارس: برای پیادهسازی این راهبرد در صحنه پیچیده امروز جهان و به خصوص در مواجهه با حامیان رژیم صهیونیستی، نقش کارشناسان و اهل فن چیست؟ چگونه میتوان نقاط گسست در جبهه دشمن را شناسایی کرد؟ قنبریان: این دیگر در قرآن نیامده است. این در زمانه شما شکل میگیرد. امسال به یک شکل، سال دیگر به شکلی دیگر. حتی اگر ندانم فلان کشور چرا از آن یکی حمایت میکند یا چه خدمتی به او میدهد، باز هم نکته اصلی جای دیگری است. مسئله آنجایی است که فکر میکنی گسستی هست؛ مثلاً بین نتانیاهو و ترامپ. اما اینجا دقیقاً برعکس است؛ اینجا یکی از نقاط اتصال است، نه جدایی. اینها اصلاً دو تا نیستند که بخواهیم دنبال فاصله بگردیم؛ یکیاند، کاملاً یکی. حالا چه کسی میتواند این را بفهمد و درست بگوید؟ آیا میتوانم بین احزاب آمریکا در همراهی با ترامپ جدایی بیندازم؟ این میز کارشناسی میخواهد و کار بلاگرها نیست که در این زمینه حرف بزنند. این کار تخصصی است و حتی کار من منبری هم نیست که این را توضیح بدهم. درسش را نخواندهام. من چقدر آمریکاشناسی کردهام؟ من چقدر اروپاشناسی کردهام؟ این باید یک میزی در ستاد کل داشته باشد، یک میزی در وزارت خارجه داشته باشد، یک میزی در دانشگاه تهران داشته باشد و متخصص بتواند در این زمینه حرف بزند. بگوید: «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» به لحاظ دیپلماتیک، اینجا نقطهای است که میتوانی بروی و در دیپلماسی بایستی جدایی ایجاد کنی.
فارس: برخی تصور میکنند در مواجهه با رژیم صهیونیستی، گویا دو صدا از ایران شنیده میشود؛ یکی میگوید بجنگیم، دیگری میگوید مذاکره کنیم. اما شما این دو صدا را چطور تفسیر میکنید؟ قنبریان: نه، این دو صدا از ایران نیستند. بحث سر جنگ یا صلح نیست، مذاکره یا مقابله نیست که بگوییم دو صدا از ایران درمیآید. اینها صداهای همافزا هستند.یکی از میدان میگوید، یکی از دیپلماسی؛ اما دیپلماسی هم باید جایی بایستد که میدان بتواند از پشت آن را خالی کند. حرفها باید روی میز بیاید، بررسی شود، اما نه با تحلیلهای سطحی یا شتابزده؛ باید با کارشناسان، با اهل فن اندیشیده شود.
راهبرد دوم قرآنی؛ «نبذ» در برابر عهدشکنان
فارس: یکی از راهبردهایی که به آن اشاره کردید، «نبذ» است. در مواجهه با رژیمی که بارها عهدشکنی کرده، چطور میتوان این مفهوم قرآنی را پیاده کرد؟ آیا خروج از NPT در این راستا قرار میگیرد؟ قنبریان: بله، اگر ما به مرحله بعد برسیم که هنوز وارد جنگ رسمی نشدهایم، اما میدانیم طرف مقابل دائماً در حال خیانت است، آنجا باید «نبذ» کرد. آیه قرآن میگوید: «وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَیٰ سَوَاءٍ» یعنی اگر نشانههایی از خیانت دیدی، پیمان را اعلامشده، یکجانبه، و جوانمردانه کنار بگذار. «فانبذ» یعنی بینداز جلویشان، اما با عدالت و اعلان. علامه طباطبایی «خوف خیانت» را اینگونه معنا میکند: نه اینکه دشمن حمله کرده باشد، بلکه علائمی از خیانت و خطر میبینی که در شرف وقوع است. در چنین وضعیتی، تو که اهل خیانت نیستی، باید بگویی: من دیگر در این پیمان نیستم، حواست باشد! خروج ما از NPT هم دقیقاً همین منطق قرآنی را دارد. ما در چارچوب یک تعهد بینالمللی بودیم، یکی از اصولش این بود که تأسیسات هستهای بمباران نشود. اما وقتی زدند، چرا ما باید در آن عهد بمانیم؟ اینجا «نبذ» میشود عمل به قرآن، نه تخلف از آن.
سیره پیامبر (ص): «تشرید» و «نبذ» در میدان تاریخ
آیات ۵۷ و ۵۸ سوره انفال را کنار سیره پیامبر بگذارید. جنگ احزاب، مظهر این دو راهبرد است. «تشرید» یعنی پراکندن دشمن با رعب و تفرقه. ببینید، همه قریش و یهود ائتلاف کرده بودند که کار پیامبر را تمام کنند. عده و عُدهشان چند برابر بود. یک ماه مدینه را محاصره کردند. سلمان فارسی با تدبیر خود، طرح خندق را داد، که یک پدافند بیسابقه بود. اما فاز مهم دیگر، استفاده از ظرفیت نرم قدرت بود. نعیم بن مسعود اشجعی، از سران قبایل بود که تازه اسلام آورده بود. پیامبر (ص) فرمود اسلامت را پنهان کن، برو و میان دشمن تفرقه بینداز. نعیم ابتدا به بنیقریظه گفت: قریشیها میروند، شما در مدینه میمانید، پس چند گروگان از آنها بگیرید. بعد رفت به قریش گفت: بنیقریظه میخواهند شما را به پیامبر بفروشند، اگر از شما گروگان خواستند، باور نکنید. این دوطرف را نسبت به هم بدبین کرد. سه شب بیشتر نگذشت که احزاب فروریختند. همه عقب نشستند و رفتند. این، «تشرید» بود: تفریقِ همراه با اضطراب. پشت دشمن را خالی کرد.
همچنین آیاتی که درباره نبذ هست، در مصداق اولشان درباره یهود نازل شدند. پیامبر (ص) با یهودیان مدینه، مثل بنیقینقاع، پیمان بسته بود. اما بعد از بدر، دیدند اسلام دارد اوج میگیرد و حسادت کردند. شروع کردند به فتنهگری. پیامبر هنوز از طرف آنها حملهای ندیده بود، ولی نشانههای خیانت آشکار شد. آمدند و آشکارا گفتند: عهد تمام است. اخراج. همین روند درباره بنینضیر و بنیقریظه هم تکرار شد. وقتی خیانت جدیتر شد، پیامبر با اعلان قبلی، پیمان را شکست و آنان را بیرون کرد. در مورد بنیقریظه، چون در احزاب با دشمن همکاری جدی کرده بودند، حکمشان سنگینتر شد. یعنی «نبذ» یک تاکتیک است؛ برآمده از اخلاق جوانمردانه، اما با قدرت عمل.
عاشورا؛ روضهای از جنس «تشرید»
فارس: در روضه عاشورا به آیۀ «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» اشاره کردید. این درس تاریخی چه پیوندی با میدان امروز دارد؟ قنبریان: روضه را اگر از منظر عرفانی و شاعرانه هم ببینیم، باز حامل پیامی عمیق است. کربلا صحنه هجوم شرّ مطلق بود. چرا ۳۰ هزار نفر برای ۷۲ نفر آمدند؟ چون میخواستند یک اجماع جعلی درست کنند تا بعد نگویند چه کسی حسین را کشت. این نقشه، تکرار لیلةالمبیت بود. گفتند همه قبایل باید در خون شریک شوند، تا کسی بعداً علم مخالفت بلند نکند. در دربار یزید هم میخواست همین را به نظام بینالملل آن روز ثابت کند: روم، یهود، همسایگان، همه دعوت بودند. میخواست بگوید من تنها نیستم. کار خلافی نکردهام. سر امام حسین (ع) را، کنار میز قمار گذاشته بود. میخواست با جام شرابش آن را تحقیر کند. اما یک خطبه زینب کبری (س) همه این بساط را در هم ریخت. «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» شد واقعیت. همه آن ساختار قدرت فرو ریخت. یکی از حاضران، سفیر روم، ایستاد و گفت: این سرِ کیست؟ گفتند: حسین بن علی. گفت: پسر فاطمه؟ نوه پیامبر؟ به هم ریخت. گفت: ما به نوادگان داوود احترام میگذاریم، تو با پسر پیامبرت اینطور کردی؟ و آن جمله آخر را بگویم: گفت ما در روم کلیسایی داریم به نام «حافر»؛ یعنی جای نعل اسب حضرت عیسی. ما جای نعل اسب را محترم میدانیم. تو نعل اسب را بر صورت نوه پیامبرت زدی…تنها چیزی که میخواهم بگویم این است: شهدا با خونشان ظهور امام زمان (عج) را تسریع کردند. اینها فقط مردان میدان نبودند، حاملان پیام بودند؛ حاملان راهبردهای الهی در دنیای امروز.