ضو هیات علمی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل چین به ایرنا گفت: راهبرد چین در خاورمیانه طی یک دهه گذشته بر پایه strategic hedging تنظیم شده است؛ بدین معنا که چین به دنبال تعامل فعالانه با همه طرفها و عدم ورود به تعارضات دوجانبه در منطقه است.
به گزارش کارآفرينان نيوز سیاست چین در قبال تهاجم نظامی اسرائیل به ایران، ترکیبی از خویشتنداری دیپلماتیک و حمایت محتاطانه از تهران در مجامع بینالمللی، بهویژه شورای امنیت سازمان ملل، بود. پکن که روابط اقتصادی و استراتژیکی با ایران دارد، حملات رژیم صهیونیستی را بهعنوان نقض حاکمیت ایران محکوم کرده و خواستار توقف فوری اقدامات نظامی شد اما در عین حال از حمایت مستقیم خودداری کرد تا تصویر صلحطلبانه خود را حفظ کند. در شورای امنیت، نماینده چین با محکومیت صریح تجاوزات اسرائیل، بر حلوفصل دیپلماتیک مسئله هستهای ایران تاکید کرد؛ هرچند این موضعگیریها بیشتر در چارچوب منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی چین، از جمله حفظ ثبات منطقهای و جریان انرژی تا یک همسویی کامل با ایران تفسیر میشود.
برای تحلیل سیاست چین در قبال منازعات خاورمیانه به ویژه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، با زکیه یزدانشناس، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل چین گفتوگو کردیم. واکنش چین در قبال تهاجم نظامی اسراییل علیه ایران در ابتدا بسیار منفعلانه بود اما به مرور به ویژه در مواضع نماینده این کشور در شورای امنیت شاهد موضع گیری صریح این کشور بودیم؛ ارزیابی شما از واکنش چین چیست؟
برای تحلیل موضع چین در قبال جنگ ایران و اسرائیل باید به جایگاه آن در سیستم بین الملل و سیاست خاورمیانه ای آن طی یک دهه گذشته توجه کنیم؛ نخست در نظر داشته باشیم که چین دومین اقتصاد برتر جهانی است که طی دو دهه گذشته پیوندهای اقتصادی، تجاری و تکنولوژیک خود را با اسرائیل به شکل قابل ملاحظه ای گسترش داده است. از طرف دیگر، چین همچنان بزرگترین شریک تجاری ایالات متحده، مهم ترین حامی و متحد اسرائیل است. دوم، چین همواره از برقراری ثبات و امنیت در خاورمیانه از مسیر توسعه و همکاری اقتصادی سخن به میان آورده است. ثبات در خاورمیانه مهمترین پیش شرط تضمین امنیت انرژی و امنیت و پیشروی پروژه های کمربند-راه برای چین است. چین همچنان بزرگترین شریک تجاری ایالات متحده، مهم ترین حامی و متحد اسرائیل است. پکن همواره از برقراری ثبات و امنیت در خاورمیانه از مسیر توسعه و همکاری اقتصادی سخن به میان آورده استسوم، راهبرد چین در خاورمیانه طی یک دهه گذشته بر پایه strategic hedging تنظیم شده است؛ بدین معنا که چین به دنبال تعامل فعالانه با همه طرفها و عدم ورود به تعارضات دوجانبه در منطقه است و چهارم، مهمترین سندی که رویکرد امنیتی چین به منطقه خاورمیانه، تعارض میان اسرائیل و فلسطین و اسرائیل و ایران را تبیین می کند، ابتکار امنیت جهانی است.
با در نظر گرفتن چهار نکته فوق، مقامات چینی در ابتدا طرفین را به تنشزدایی و توسل به دیپلماسی برای حل اختلافات دعوت کردند. بدین ترتیب، چین ضمن عدم جانبداری از هر یک از طرفین، بر ارزش و منفعت غایی تامین ثبات در خاورمیانه تاکید کرد. در عین حال، چین حملات اسرائیل را پیشدستانه خواند و بر عدم وجاهت قانونی آن تاکید کرد. این موضع با رویکرد چین در ابتکار امنیت جهانی مبنی بر ضرورت توسل به منشور سازمان ملل و دیگر قوانین بین المللی برای برقراری امنیت بین الملل همسویی داشت.
با گذشت زمان و به ویژه با ورود آمریکا به صحنه علنی جنگ، مواضع مقامات رسمی به سمت محکوم کردن حملات آمریکا، به ویژه با اشاره به این نکته که تاسیسات ایران زیر نظارت قانونی آژانس بین المللی انرژی اتمی بودند، حرکت کرد. با افزایش قدرت چین، پکن رفته رفته عناصری از اصلاح نظم بین المللی و ایفای نقش بین المللی را به راهبرد کلان خود افزوده است و سعی می کند ایالات متحده را در این بستر به چالش بکشد.
در عین حال، چین این راهبرد را در چارچوب نظم بین المللی موجود و همه مکانیسم های موجود از جمله حقوق و قواعد بین المللی پیش می برد. محکوم کردن حملات آمریکا به تاسیسات کشوری که تحت نظارت بین المللی بوده می تواند در این راستا تعبیر شود. به طور مثال رئیس جمهور چین در تماس تلفنی خود با همتای روس تصریح می کند که ایالات متحده نتوانست نقشی سازنده در این درگیری ایفا کند. چین به تازگی وارد عرصه روایتسازی بین المللی شده است در جریان مصاحبه ایرنا با سفیر چین در تهران، ایشان از ابتکاری از سوی رییس جمهور این کشور برای تنش در منطقه سخن گفتند؛ به جز موضوع تنشزدایی در روابط ایران و عربستان که تجربه موفق پکن بود؛ چرا ابتکارات این کشور هیچ گاه مورد استقبال آنچنانی در میدان اجرا قرار نمیگیرد و حتی کار خبری مناسبی نیز روی آن صورت نمیگیرد؟
ابتکار چهار عاملی شی جین پینگ مشتمل بر اولویت آتش بس، تضمین امنیت غیرنظامیان، گفتوگو و مذاکره به عنوان به عنوان راه حل نهایی و تلاش های جامعه بین المللی در راستای برقراری صلح است.
همانطور که روشن است این ابتکار در حد کلیات و بیشتر از جنس اعلام موضع در قبال یک تعارض منطقه ای است که از یک سو با راهبرد strategic hedging چین در خاورمیانه کاملا در توازن است و از سوی دیگر با روایتی که چین سعی دارد از خود به عنوان یک قدرت صلح ساز و حامی صلح بسازد، تطابق دارد. این ابتکار بیشتر سعی می کند چین را در جایگاه اخلاقی حمایت از صلح در خاورمیانه (مقابل آمریکا) قرار دهد. ابتکار چهار عاملی شی جین پینگ در جریان تجاوز اسرائیل به ایران، مشتمل بر اولویت آتش بس، تضمین امنیت غیرنظامیان، گفتوگو و مذاکره به عنوان به عنوان راه حل نهایی و تلاش های جامعه بین المللی در راستای برقراری صلح است. این ابتکار در حد کلیات و بیشتر از جنس اعلام موضع در قبال یک تعارض منطقه ای استاینگونه نیست که ابتکارات چین در منطقه مورد استقبال قرار نگرفته باشد.ابتکارات چین عمدتا بر مبنای اصل صلح و ثبات بر پایه توسعه و اجتناب از دخالت در امور داخلی کشورها استوار هستند و طی یک دهه گذشته شاهد روندی از چرخش به شرق و یا آسیایی شدن در خاورمیانه و به ویژه حاشیه خلیج فارس بودهایم که این نشان می دهد اصول مبنایی ابتکارات دیپلماتیک چین با اقبال خوبی در منطقه مواجه شده اند. برای چین به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی که به تازگی وارد عرصه روایتسازی بین المللی شده، همین دستاورد بزرگی تلقی می شود.
از سوی دیگر احیای پیوندهای دیپلماتیک میان ایران و عربستان تنها ابتکار دیپلماتیک موفق چین نبوده، اگر چه بارزترین نمود آن بوده است. به طور مثال بیانیه پکن حاصل توافق میان گروههای مختلف فلسطینی و یا حمایت چین از پیوستن سوریه به اتحادیه عرب از دیگر اقدامات دیپلماتیک چین، با موفقیت نسبی بودهاند. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که حل و فصل تعارضات پیچیده منطقهای که ماهیت درهم تنیده ژئوپلتیکی و هویتی دارند عموما با ابتکارات دیپلماتیک قدرتهای خارج از منطقه پیش نمیرود، به ویژه آنکه چین یک قدرت خارجی نوظهور در منطقه خاورمیانه تلقی میشود. حمایت نظامی از ایران با ماهیت سیاست خاورمیانهای چین در تعارض است پس از جنگ تحمیلی اخیر بسیاری از تحلیلهای پسابحران در افکار عمومی داخلی از این سوال نشات میگیرد که چرا اساسا چین و روسیه دوست روزهای سختی ایران نیستند؛ پاسخ این سوال از منظر شما چیست؟
برخی از سیاستگزاران ایرانی بر این باورند که توافق راهبردی با چین و روسیه باید این کشورها را تبدیل به حامیان نظامی ایران مقابل اسرائیل و آمریکا کنند و عدم حمایت این کشورها را نیز به عدم همکاری راهبردی قوه مجریه با روسیه و چین در ادوار گذشته و به ویژه دوران پسابرجام نسبت می دهند. از سوی دیگر، در سطح جامعه نیز این عدم همراهی دفاعی- نظامی چین و روسیه، فضای چین ستیزی و روس ستیزی شکل داده و آنها را در ردیف دشمنان قرار می دهد.
به نظر بنده هر دو تحلیل فوق غلط و دوروی یک سکه هستند؛ اگر ما به درستی ماهیت سیاست کلان روسیه و چین و تطور آن طی چند دهه گذشته را بشناسیم و اگر روابط این دو کشور با سایر قدرتهای منطقهای اعم از اسرائیل، ترکیه و کشورهای خلیج فارس را بفهمیم، به این درک میرسیم که اساسا ما نباید چنین انتظاری از این دو کشور داشته باشیم. قرار گرفتن در کنار ایران و حمایت نظامی از آن در بحبوحه تعارض اسرائیل و ایران با ماهیت سیاست خاورمیانهای چین در تعارض است. رابطه با ایران در سطح ششم سلسله مراتب توافقات مشارکت چین قرار دارد با توجه به این تحلیل، حمایت چین از روسیه در تهاجم نظامی علیه اوکراین را چگونه میتوان تفسیر کرد؛ آیا رویکردی که فرمودید تنها در قبال خاورمیانه مصداق دارد؟
چین و روسیه بالاترین سطح رابطه را تعریف کردهاند. در مقابل چین رابطهاش با ایران را در سطح ششم سلسله مراتب توافقات مشارکت تعریف کرده است. گفته می شود خاورمیانه برای چین در بین مناطق با اولویت پایین، بالاترین اولویت را دارد اما روسیه بیش از ۴هزار کیلومتر مرز مشترک با چین دارد و هرگونه تحولات مربوط به آن، مستقیما روی چین اثر میگذارد. به علاوه روسیه مهمترین تامین کننده گاز چین است جنگ روسیه و اوکراین جنگی در سطح جهانی برای چین تعریف میشود. یک طرف این جنگ یک قدرت بزرگ جهانی است که در عصر رقابت قدرت های بزرگ یکی از مهمترین رقبای آمریکا قلمداد میشود. با این حالموضع رسمیچین در قبال جنگ روسیه و اوکراین هم رد هرگونه حمایت نظامی است. چین با یک معادله پیچیده سود-هزینه برای فروش تسلیحات به ایران مواجه است. نوع این تسلیحات هم در محاسبات استراتژیک دخیل است . به طور مثال تسلیحاتی که ماهیت تهاجمی دارند( مانند جنگنده) با تسلیحاتی که ماهیت تدافعی دارند ( مانند پدافند) محاسبات متفاوتی خواهند داش در آینده قابل پیش بینی، چین اقدام به فروش جنگنده به ایران نخواهد کرد صحبت هایی از خرید جنگنده چینی در فضای رسانهای مطرح شده است؛ آیا چین اساسا اراده ای برای فروش تسلیحات به ایران دارد؟
خرید و فروش تسلیحات صرفا یک قرارداد تجاری معمول با محاسبات سود و هزینه مرسوم نیست. فروش تسلیحات از سوی یک قدرت بزرگ خارجی به یک قدرت منطقه ای می تواند توازن قدرت را در آن منطقه برهم بزند و می تواند مناسبات کشور فروشنده را با دشمنان خریدار تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین چین با یک معادله پیچیده سود-هزینه برای فروش تسلیحات به ایران مواجه است. نوع این تسلیحات هم در محاسبات استراتژیک دخیل است . به طور مثال تسلیحاتی که ماهیت تهاجمی دارند( مانند جنگنده) با تسلیحاتی که ماهیت تدافعی دارند ( مانند پدافند) محاسبات متفاوتی خواهند داشت. با مجموع این شرایط من تصور می کنم در آینده قابل پیش بینی، چین اقدام به فروش جنگنده به ایران نخواهد کرد.
البته این نکته نیز حائز اهمیت است که چین در این موضوع نیم نگاهی نیز به بازگشت قطعنامههای شورای امنیت و احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه دارد چرا که این قطعنامهها مباحث تسلیحاتی را نیز شامل میشوند؛ بنابراین پکن علاوه بر سیاستهایی که پیشتر عنوان شد، این موضوع را نیز به عنوان یکی از موانع فروش سلاح به ایران پیش روی خود میبیند.