چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۷
کد مطلب : 6475
جالب است ۰
امام خمینی‌(ره) بزرگمردی بی‌مانند و شخصیتی جامع‌الاطراف بود که آموزه‌هایش برای همیشه تاریخ و پهنای جغرافیا راهگشا و تعالی‌بخش است.
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ و تمام جغرافیا
به گزارش کارآفرينان نيوز خرداد که از راه می‌رسد همه چیز ناخودآگاه او را تداعی می‌کند؛ مردی که ستاره حیاتش نه از «نیمه خرداد» تا «نیمه خرداد»، به همیشه تاریخ این سرزمین نور پاشید و تقدیر مردمانی که ظلمت طاغوت آن‌ها را به رخوت و خمودگی آلوده بود دگرگون کرد و با دمیدن روح امید، به آن‌ها حیاتی دوباره بخشید. حیاتی که ریشه در اعتلای دیرینه این کهن‌سرزمین داشت و در نسبت با آن افق‌ آرمانی بود که در آرزوی تحقق آن انقلاب عظیم اسلامی را رقم زد و راهبری کرد.
خرداد یادآور نام ابرمردی است که نه‌ فقط جغرافیای این سرزمین، که مسیر تاریخ را تغییر داد و بر نظم تحمیلی قدرت‌های استکباری خط بطلان کشید و نظم نوینی بنیان نهاد که به جنبش‌های آزادی‌بخش و انقلابی جرأت طوفان شدن داد برای از ریشه برافکندن استکبار و استعمار. که به تعبیر خلف صالحش: «روح خدا بود در کالبد زمان.»
مردی که از افسانه نیامد، اما چونان در اوج زیست که دست هیچ اسطوره‌ای به بلندای قامت او قد نمی‌دهد و خرمای معرفتش بر چنان نخل بلندبالایی است که دست فهم ما از آن کوتاه؛ این است که با گذشت سال‌ها از فقدان جسم پاکش نه هیچ شاعری قصیده‌ای در خور آن روح ملکوتی سروده، و نه حماسه‌سرایی وسعت عظمتش را به تصویر کشیده است. نه هیچ عارفی به درجات عرفان او راه یافته، نه هیچ فقیهی ابعاد اندیشه‌اش را تفقه کرده است.
انسانی کامل در همه ابعاد، در همه ابعاد هم در اوج؛ در «خردمندی‌، دوراندیشی، ایمان ناب،‌ اخلاص در عمل، اراده‌ی پولادین، باور ژرف به گفته و عمل و هدف خود، شجاعت بی‌نظیر، دانش گسترده، روح لطیف و زلال، امید و اعتماد به خدا».
شخصیتی جامع‌الاطراف که به نحو حیرت‌آوری ویژگی‌های متضاد را در خود آشتی داده بود؛ عارف بود و فیلسوف. فقیه بود و شاعر. هم به آزادی باور داشت، هم عدالت و پیشرفت. هم سیاستمدار بود و به امر دنیا می‌پرداخت، هم در هیچ حالتی از آخرت غافل نبود و دنیایی‌ترین کنش او رنگی الهی داشت. قهر و مهر را با هم داشت، هم جلوه‌ای از رحمانیت خدا بود، هم جباریت. همان اندازه که محرومان و ستمدیدگان را گرامی می‌داشت و مدافع ایشان بود، با سمتکاران و ظالمان سر جنگ داشت و لحظه‌ای از درِ آشتی با آن‌ها درنیامد. بر سر سجاده چونان عارفی واصل غرق حق بود، و در میدان سیاست سیاست‌مداری کارکشته که ابرقدرت‌های شرق و غرب را مقهور کاردانی‌اش نمود. مردی که اشرافیت کاخ‌های شیطانی را به سخره گرفت و از حسینه‌ای ساده و کاهگلی دنیا را تکان داد.
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
با این اوصاف گفتن از این شخصیت کم‌نظیر و پرده برگرفتن از بی‌کرانه وجودش کاری است بس دشوار که شاید تنها در قدر و توان ملازمان و محشوران همیشگی آن پیر سفر کرده باشد، لیکن به حکم آن‌که «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید» در سی و ششمین سالگرد عروج ملکوتی‌اش خوشه‌ای می‌چینیم از مهم‌ترین مسائلی که برای آن عزیز موضوعیت داشت:
امام مراد مردم، مردم عزیزِ امام
«مردم» کلیدواژه‌ای است که بی‌اغراق درخششی همیشگی در منظومه اندیشه امام دارد. هم‌چنان که در حیات مبارک او نیز کمترین جدایی و گسستی میان امام و امت نبود. خمینی از میان مردم برآمد و در مبارزه با طاغوت همراه ایشان بود، با آن‌ها انقلاب کرد و از معرکه جنگ ۸ ساله گذشت.
رابطه او با مردم فراتر از رابطه هر رهبر سیاسی با شهروندان خود بود، چیزی از سنخ رابطه مراد و مرید؛ این را از نخستین روزهای شروع نهضت و پیچیدن آوازه نام خمینی در میان مردم می‌توان دید؛ از آن روز که برای گوش سپردن به سخنان عاشورایی‌اش، هشدار رژیم و عمالش را نادیده انگاشته و سر از پا نشناخته از همه جا برای نیوشیدن کلام «آقا روح‌الله» می‌آمدند. تا آن استقبال بی‌بدیل بهمن ۵۷، تا بدرقه بی‌نظیر خرداد ۶۸ که مرادشان را بر موج اشک‌هایشان تا بهشت زهرا بردند، استقبال و تشییعی که تاریخ مثال آن را به یاد ندارد.
امام به مردم ایمان داشت، و مردم برای او جایگاهی بس والا داشتند. خود را نه «حاکم»، که «خدمتگزار» مردم می‌خواند و در عوض آن‌ها را «ولی‌ نعمت» خود به حساب می‌آورد. خمینی محو خدا بود و همه حرفش خدا، اما در منازل سلوک که تا انتها پیموده بود آموخته بود «خلق» چه اندازه برای نیل به «حق» موضوعیت دارد، این بود که مردم را مهم می‌داشت: «آنکه همه چیز است به دست آوردن رضای خداست و آن به این است که رضای مخلوق خدا را به دست بیاورید.» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۲۰) «کاری باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید، این هم رضای خدا در آن هست.» (صحیفه امام، ج ۸، ص ۱۲۹)
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
مردم هم «مخاطب» امام بودند، هم «دغدغه» او، به این خاطر دائم سفارش ایشان را به مسئولین می‌کرد تا یادشان بماند اگر به جایی رسیده‌اند صرفا به خاطر این مردم است؛ «برای این مردم ستمدیده خدمت کنید، این مردمی که شما را به اینجا رسانده‌اند و اگر این‌ها نبودند حالا یا در حبس‌ها بودید یا در قبرستان‌ها.» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۳۷۶) «پیروزی را برای ما و شما، این‌ها به دست آوردند و این‌ها ولی‌نعمت ما هستند و ما باید این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این ولی نعمت‌های خودتان رفتاری بکنیم که خدا از آن رفتار راضی باشد.» (صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۸۱)
امام خوب می‌دانست بزرگترین رهبران الهی اگر همراهی مردم را نداشته باشند توفیقی در امر حکومت نخواهند داشت، هم‌چنان که ائمه معصومین (علیهم‌السلام) با وجود مشروعیت مطلق الهی، به دلیل عدم همراهی مردم، به جز مقاطع کوتاهی توفیقی در تشکیل حکومت سیاسی نداشتند، از این رو همواره به کارگزاران حکومت توصیه می‌فرمود هوای مردم را داشته باشند و همت خود را معطوف خدمت به ایشان نمایند: «در هر صورت ما باید دنبال این معنا باشیم که مردم را نگه داریم و همین طوری که آقایان می گویند بدون پشتیبانی مردم نمی شود کار کرد» او می‌فرمود: «مردم دِین خودشان را به جمهوری اسلامی تاکنون ادا کردند، به تکلیف خودشان، مردم، عمل کردند، اشکال در ماست، باید ما جواب مردم را بدهیم.» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۲۰)
در کنار توصیه به مسئولین به خدمت بی‌دریغ و بی‌منت به مردم، امام مردم را نیز مؤکدا به «حضور در صحنه» و مشارکت در تعیین سرنوشت خود در هر موقعیتی که اقتضای حضور آنان را داشته باشد، فرامی‌خواند. «مردم»، برای امام مفهومی نمایشی نبود که تنها در مواقعی که نیازمند حضور آنان است، این واژه را از پستوی دایره لغاتش بیرون بیاورد و با استفاده‌های معمول سیاسی، مقصود خود را از آن حاصل کند!
امام عمیقا به ملت باور داشت و انقلاب را بعد از عنایات الهی تنها و تنها مرهون مجاهدت این مردم می‌دانست، از این‌رو قائل به حضور حقیقی و تأثیرگذار آن‌ها در همه صحنه‌های تعیین سرنوشت بود و این مسأله برای او ابدا امری تشریفاتی به حساب نمی‌آمد. به همین دلیل در کنار فراخواندن مسئولین به توجه عمیق و حقیقی به مردم و کار کردن برای آن‌ها، مردم را نیز اکیدا به حضور دائم و مستمر در صحنه دعوت می‌کرد و این حضور را امری لازم در ردیف مهم‌ترین واجبات نظیر «نماز» به حساب می‌آورد: «وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر در صحنه باشند.»
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
امام تأکید می‌کرد: «نگویید که دیگران رأی می دهند. من هم باید رای بدهم. تو هم باید رأی بدهی آن روستایی هم که در کنار مزرعه خودش کار می‌کند باید رأی بدهد. تکلیف است، همه شما، همه ما زن و مرد هر مکلف همانطور که باید نماز بخواند همانطور باید سرنوشت خودش را تعیین کند. مردم با شرکتشان در انتخابات ثابت کنند که از اسلام رویگردان نیستند.» وظیفه‌ای که صد البته تنها معطوف به نسل اول انقلاب نیست و به تأکید بنیانگذار انقلاب «همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام می‌باشند چه در نسل حاضر و چه در نسل‌های آینده.» (وصیت‌نامه سیاسی-الهی امام)
با حکومت شاهنشاهی هم اگر مخالفت کرد، به این دلیل بود که آن نظام برآمده از آراء ملت نیست. «من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهی ایران هستم، به دلیل اینکه اساساً سلطنت نوع حکومتی است که متکی به آرای ملت نیست » (صحیفه امام، ج ۵ ،ص ۱۷۳).
عدالت مقصد و مقصود حکومت
عدالت از دیگر کلیدواژه‌ها و آموزه‌های اساسی اندیشه و سیره امام (ره) است؛ امام ناظر به بینش الهی‌اش و با الهام از حرکت ائمه معصومین (علیهم‌السلام) مقصد و مقصود همه قیام‌ها و حرکت‌های فردی و اجتماعی را تحقق عدالت می‌دانست و هم پیش از انقلاب جهت‌گیری مبارزاتی‌اش را بر این مبنا تعریف کرد، هم پس از انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی این رویکرد را عمیقا مدنظر داشت.
عدالتی که او در نظر داشت در این مملکت برقرار کند «عدالت اسلامی» بود، همان اسلامی که به تعبیر او «راضی نمی شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است، تعدی بشود. اسلامی که حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید: برای ما اگر چنانچه بمیریم ملامتی نیست و لشکر مخالف آمده است و با فلان زن یهودیه‌ای که ملحد بوده است خلخال را از پایش درآورده است. یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن هیچ ظلمی نباشد، اسلامی که در آن شخص اولش با آن فرد آخر، علی‌السویه در مقابل قانون باشند.» (صحیفه نور، ج ۹، ص ۴۲) «حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده می شوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور می‌تابد.»
اساسا از منظر امام «برنامۀ جمهوری اسلامی این است که یک دولتی به وجود بیاید که با همۀ قشرها به عدالت رفتار کند؛ و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند.» (صحیفه امام؛ ج ۹، ص ۷۲)
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
و آنجایی که سخن از عدالت است و لاجرم باید امکانات و فرصت‌ها در نسبت با شایستگی‌ها اختصاص یابند، خمینی هشدار می‌دهد این معیار باید به گونه‌ای همسان در میان مردم و مسئولین اجرایی شود، و این‌گونه نباشد معیار بهره‌مندی مردم از مواهب و موقعیت‌ها «ضوابط» باشد و حتی سخت‌گیری‌های غیرمعمول و نامعقول، نوبت اما به مسئولین که می‌رسد «روابط» تعیین‌کننده باشد و سفارش امثال فلان‌الدوله‌ها و بهمان‌السلطنه‌ها! او قاطعانه تذکر می‌دهد: «عدالت را اجرا کنید، عدالت را برای دیگران نخواهید، خودتان هم بخواهید. در رفتار عدالت داشته باشید، در گفتار عدالت داشته باشید، تشریفات را کم کنید، و این ملت را خدمتگزار باشید.» (صحیفه امام؛ ج ۱۹، ص ۳۷۷) سفارشی که مصداق نخست تحققش بی‌گمان خود اوست و در و دیوار کاهگلی جماران که هیبت پوشالی و تجمل ظاهری کاخ‌های آنچنانی پادشاهان دنیای امروز را به سخره می‌گیرد، صادق‌ترین گواه این ادعا.
«مبارزه با استکبار» کلیدواژه اساسی سلوک سیاسی امام(ره)
حیات سیاسی امام اما تلازمی همیشگی با مفهومی دارد که از روزی که علَم قیام برافراشت، هم‌عرض مبارزه با «طاغوت» دیگر مؤلفه‌ اساسی و بال دیگر اندیشه و سلوک سیاسی و جهت‌گیری مبارزاتی او را شکل داد؛ «مبارزه با استکبار». خمینی همزمان با قیام علیه «استبداد داخلی»، انگشت اشاره‌اش را سمت «استعمار» و «استکبار خارجی» نشانه رفت تا این پیام را به مردمان روزگار خویش بدهد که در ماجرای ظلمی که به ملت‌ها روا می‌شود، نگاه‌ها باید معطوف به منبع و اساس و ریشه ظلم باشد، نه شاخه و برگ آن که حکومت‌های دست‌نشانده‌اند. او پرده از این حقیقت برداشت که عملکرد استبداد داخلی نتیجه صحنه‌گردانی پیدا و پنهان استکبار است، از این‌رو هدف مبارزه ملت‌ها نه فقط براندازی طواغیت داخلی، که بایستی اولا و بالذات برافکندن ریشه ظلم از همه دنیا به واسطه نابودی استکبار باشد.
خمینی مقابل دو ابرقدرت قدَر آن روزگار سینه سپر کرد و حرف‌هایی به زبان جاری و فریاد کرد، که کسی را یارای به تخیّل آوردن آن هم نبود! پیش‌بینی فروپاشی ابرقدرت شرق -آن هم در روزگار اوج آن- اعجاز پیامبرگونه او بود که همه اندیشمندان و تحلیل‌گران عرصه سیاست و حوزه بین‌الملل را به حیرت واداشت.
سهم ابرقدرت غرب هم از مقابله خمینی با او، به چالش کشیده شدن حیثیت ایالات متحده با طرح کلیدواژه «شیطان بزرگ» در گفتمان سیاسی آن روز بود؛ «روح خدا» پس از تسخیر لانه جاسوسی در مقابل دیدگان بهت‌زده دنیای آن روز با خلق این ابرواژه نه فقط عرصه سیاسی ایران، که نظام بین‌الملل را به نحوی اساسی متحول و متأثر ساخت و با این ابداع بی‌نظیر هدف جنبش‌ها و نهضت‌های رهایی‌بخش را معلوم، و پیروزی و رهایی از استضعاف را تنها در نتیجه مبارزه با آن عنوان می‌کند: «دنیا باید آمریکا را از بین ببرد و الا تا این‏ها هستند، این مصیبت‏ها در دنیا هست.» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۸۴)
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
درست به همین دلیل است که می‌گوید: «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۱۲۱) و نتیجه دمیدن روح استکبارستیزی در انسان‌های آزاده و ملت‌های رنجدیده این شد که اگر تا پیش از خروش خمینی، تظاهرات ضد آمریکایی در سراسر جهان تابویی ناشکستنی به حساب می‌آمد که کسی را جرأت نزدیک شدن به حوالی آن هم نبود، امروز به برکت انقلاب روح‌الله به امری مرسوم و معمول و حتی روزمره بدل شده و دیگر سرزمینی نمانده که گوش کوچه و خیابان‌هایش از شعارهای ضدآمریکایی پر نباشد.
مبارزه با استکبار و در رأس آن آمریکا برای امام اما امری مقطعی و گذرا و معطوف به فلان رئیس‌جمهور و بهمان حزب نیست که با آمد و رفت آن‌ها، این اختلاف فروکش کند و کسی بتواند امیدوار به ریختن طرحی برای دوستی باشد. این منازعه از منظر امام امری وجودی و ناظر به جوهره و ذات «نظام اسلامی» با «نظام سلطه» است، از این‌رو نزاعی است آشتی‌ناپذیر که جز به نابودی استکبار پایان نگیرد؛ «ما به یاری خدا تا نابودی کامل دشمنان اسلام و ملت‌های مستضعف جهان در برابر آنان، و به‏ خصوص در مقابل آمریکای جهان‏خوار ایستادگی خواهیم کرد.» (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۶۱) «آمریکای جهان‏خوار باید بداند که ملت عزیز و خمینی تا نابودی کامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن، به مبارزه خدایی خود ادامه خواهند داد.» (صحیفه امام، ج ۱۴، صص ۴۰۷) «ما تا آخر عمر، علیه دولت آمریکا مبارزه می‏‌کنیم و تا آن‏را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم و به تمام مبارزان راه آزادی کمک نکنیم تا آن‏ها را شکست دهند و خود مردم ایران سرنوشت خویش را به دست گیرند، از پای نمی‌‏نشینیم.» (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۱۷۵)
امام تأکید می‌کند: «جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکای جهان‏خوار، این دشمن کینه‏‌توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه‏ای آشتی‏‌ناپذیر دارد. ما مبارزه سخت و بی‌‏امان خود را علیه آمریکا شروع کرده‌‏ایم ... و یقین داریم اگر دقیقاً به وظیفه‌‏مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است، ادامه دهیم، فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۷۱)
با این نگاه بود که حضرت روح‌الله بر فریاد «مرگ بر آمریکا»ی ملت مهر تأیید زد و گفت اگر همه مسلمین یک‌صدا این خواسته را فریاد کنند، این امر شدنی خواهد بود: «اگر همه مسلمینی که در دنیا الآن هستند که قریب یک میلیارد هستند همه از خانه بیرون بیایند، فریاد بکنند «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»، همین قول برای آن‏ها مرگ می‌‏آورد.» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۸۱)

پاره تن اسلام دغدغه پیر خمین

خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
اما نمی‌توان از موضع ضد استکباری امام سخن گفت و غده سرطانی منطقه، جرثومه فساد، رژیم نامشروع صهیونیستی را بی‌نصیب گذاشت؛ نگاه نافذ رهبر بصیر انقلاب اسلامی، سال‌ها پیش از انقلاب و در آغازین روزهای نهضت و پیش از آن‌که هیچ هشداری از جانب کسی نسبت به اسرائیل صادر بشود و صدایی به اعتراض بلند، مرزهای آینده را می‌کاوید و از پس دیوارهای ژرف زمان ماهیت پلید این جرثومه فساد را می‌پائید.
به روایتی در نخستین سال‌های حکومت وقتی دولت جعلی اسرائیل در سال ۱۳۲۷ رسماً اعلان موجودیت کرد، حضرت امام(ره) اعلامیه‌ای در مخالفت با تشکیل این دولت در سرزمین‌های فلسطینی صادر کرد. امام همان زمان نسبت به خطر «صهیونیسم» هشدار می‌دهد: «من از سال‌های طولانی راجع به اسرائیل و راجع به جنایات او همیشه در خطبه‌ها، در نوشته‌ها، گوشزد کرده‌ام به مسلمین که این یک غده سرطانی است در یک گوشه ممالک اسلامی، و اینطور نیست که اکتفا بکند به همان «قدس»، این‌ها بنایشان بر این است که پیش بروند؛ یعنی این‌ها تابع سیاست آمریکا هستند. آمریکا هم آمالش فقط یک جا نیست، چنانچه همه ابرقدرت‌ها می‌خواهند همه ممالک را تحت سیطره قرار بدهند.» (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۳۱۸) من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نموده‌ام. باید همه به پا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم. (ص ۱۴۸)
فلسطین برای خمینی «پاره تن اسلام» است و اسرائیل «جرثومه فساد» و غده‌ای سرطانی است که «باید از صحنه روزگار محو گردد». مسأله‌ فلسطین نه امری صرفا جغرافیایی و سیاسی، که اهمیت آن را باید به‌مثابه یک امر تمدنی و هویتی به حساب آورد. به این دلیل است که آن‌را تا سطح مسأله محوری و نخست دنیای اسلام ارتقاء می‌دهد تا در نتیجه بذل توجه همه مسلمانان، و مجاهده و اقدام آرمان آزادی قدس محقق شود. در همین راستا نام‌گذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان به عنوان «روز قدس» میراث ماندگار آن رهبر الهی است تا در یک روز واحد از امت اسلام صدایی واحد در حمایت از فلسطین و مطالبه آزادی قدس برخیزد و لرزه بر اندام اشغالگران بیاندازد: «امیدوارم که مسلمان‌ها روز قدس را بزرگ بشمارند و در همه ممالک اسلامی، در روز قدس، در روز جمعه آخر ماه مبارک، تظاهر کنند، مجالس داشته باشند، محافل داشته باشند، مسجد داشته باشند، در مساجد فریاد بزنند. وقتی یک میلیارد جمعیت فریاد کرد، اسرائیل نمی تواند، از همان فریادش می ترسد. اگر همه مسلمینی که در دنیا الآن هستند، که قریب یک میلیارد هستند، اگر در روز قدس، همه بیرون بیایند از خانه، فریاد بکنند «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر شوروی»، همین قول «مرگ» برای آنها مرگ می آورد.»
«وحدت کلمه»؛ کلیدی برای تحقق اهداف متعالی
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
به آرمان آزادی قدس، و در گامی فراتر رهایی مستضعفین از سلطه اجانب اما نمی‌توان دل بست، جز در سایه «وحدت کلمه»؛ انگاره‌ای برآمده از بینش توحیدی امام که در منظومه فکری او هم موضوعیت دارد و هم طریقیت؛ یعنی «وحدت کلمه» هم «هدف» است، هم «وسیله» تحقق دیگر اهداف. بر فعلیت آن نیز هم در ساحت داخلی تأکید شده است، هم عرصه بین‌الملل.
مفهومی که در نخستین سخنرانی هنگام ورود به کشور در فرودگاه مهر آباد به کلام امام آمد و از جانب ایشان به‌مثابه عامل پیروزی انقلاب اسلامی معرفی شد: «ما باید از همه‌ی طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به‌واسطه‌ی وحدت کلمه‌ ‌بوده است. وحدت کلمه‌ی مسلمین همه، وحدت کلمه‌ی اقلیت‌های مذهبی با مسلمین،‌ ‌وحدت دانشگاه و مدرسه‌ی علمی، وحدت طبقه‌ی روحانی و جناح سیاسی. باید همه این‌ ‌رمز را بفهمیم که وحدت کلمه، رمز پیروزی است؛ و این رمز پیروزی را از دست ندهیم و ‌خدای نخواسته، شیاطین بین صفوف شما تفرقه نیندازند.»
ایشان یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره بر این مهم تأکید می‌کند: «از این به بعد توجه به بسیاری از امور لازم است که عمده‌ی آن توجه‌ ‌به حفظ وحدت کلمه است. ما در بین مبارزه هستیم و باز محتاج به وحدت کلمه هستیم؛‌ ‌باز باید همه‌ی اقشار با هم برادروار و در کنار هم آماده باشند برای مبارزه و جلوگیری از ‌تشتتات و اختلافات. اگر خدای ناخواسته اختلافات پیدا شوند معلوم نیست که ما به‌ ‌پیروزی نهایی برسیم.» (صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۶۰)
و از آن پس نیز بارها و بارها بر ضرورت آن تأکید می‌کرد، و وحدت را همچنان‌که عامل پیروزی انقلاب می‌دانست، رمز تداوم آن نیز به حساب می‌آورد. در راستای همین باور بود که گذشته از تأکیدات کلی بر لزوم حفظ وحدت، به نحو ویژه بر انسجام نهادها و ساختارها و افرادی تأکید می‌کرد که بیم بروز انشقاق بیش از همه آن‌جا احساس می‌شد؛ ابتکاراتی نظیر وحدت «حوزه و دانشگاه» و وحدت «شیعه و سنی» ناظر به این مهم بود.
در عرصه بین‌الملل نیز امام بر حفظ انسجام میان ملت‌های مسلمان و کنار گذاشتن اختلافات تأکید داشت تا در سایه آن هم منافع مسلمین از غارت بیگانگان مصون بماند، هم زمینه رفع سلطه و اشغال بلاد اسلامی به ویژه فلسطین مظلوم فراهم آید: «الآن بر رؤسای اسلام، بر سلاطین اسلام تکلیف است که این اختلافات جزئی موسمی را که گاهی دارند، این اختلافات را کنار بگذارند؛ عرب و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد ... اگر این اختلافات جزئی موسمی را کنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند - هفتصد میلیون می گویند که جمعیت هست، اما هفتصد میلیون متفرق به قدر یک میلیون هم نیستند؛ هفتصد میلیون متفرق به درد نمی خورد؛ هزارها میلیون متفرق هم به درد نمی خورد؛ اما اگر این هفتصد میلیون، دویست میلیونش، چهار صد میلیونش، با هم دست بدهند، دست برادری بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ کنند، ... اگر اینها توحید کلمه کنند، دیگر یهود به فلسطین طمع نمی کند؛ دیگر هندو به کشمیر طمع نمی کند. این برای این است که نمی گذارند شما متحد بشوید. بدانند آنها- می دانند هم- دست هایی که می خواهند منابع شما را از دستتان بگیرند، می خواهند ثروت شما را به رایگان ببرند، می خواهند ذخایر تحت الارضی و فوق الارضی شما را به یغما ببرند، آنها نمی گذارند که عراق و ایران با هم متحد بشود؛ ایران و مصر با هم متحد بشود؛ ترکیه و ایران با هم متحد بشود؛ همه شان با هم وحدت کلمه پیدا کنند. نخواهند گذاشت.»
خمینی؛ مردی برای همه تاریخ، و تمام جغرافیا
«برای همه مسلمین، پیام من این است که با دارا بودن تمام امکانات و با جمعیت عظیمی که مسلمین دارند و با ممالک کثیری که تحت سلطه و قدرت آنهاست، آنها با هم اتحاد کنند. اگر متحدشوند، هیچ یک از ابرقدرتها، قدرت اینکه به آنها تجاوز کنند ندارند. تمام بدبختیهای مسلمین برای این تفرقه ای است که بینشان هست. ملتهای مسلم با هم اجتماع کنند و حکومتها را الزام کنند به اینکه دست از تفرقه بردارند و دست از حمایت از منافع اجانب هم بردارند.» (صحیفه امام، ج ۴، ص ۴۴۴)
اتحادی که اگر شکل گرفته بود حالا دنیا شاهد فاجعه «غزه» نبود و رژیم نامشروع صهیونیستی یارای آن را نداشت که اینهمه گستاخ و بی‌پروا، چنین وحشیانه نسلی را به خاک و خون بکشد و کسی هم جلودارش نباشد!
گرچه آنچه شرح آن رفت به‌واقع -و نه از تواضع مرسوم رسانه‌ای- حقیقتا قطره‌ای از دریای ژرف وجود آن پیر سفر کرده بود، ما به همین اندک بسنده می‌کنیم که این صحنه را بیش از این مجال جولان او نیست. شرح شخصیت روح خدا را صدها قلم باید که بر هزاران صفحه بنگارد، از این‌رو ما می‌گذاریم و می‌گذریم.
و حالا ۳۶ سال از آن صبح تاری که آقای حیاتی در رادیو خبر داد «روح خدا، به خدا پیوست» می‌گذرد. گرچه امتی که با امام قیام کرده بود و همراه او طعم تبعید و زندان چشیده و انقلاب کرده بود و شهید داده بود و جنگ کرده بود و تصویر همه اولیاءالله را در رخساره او دیده بود، فکر روزهای بی‌ امام بودن را به مخیله‌اش راه نمی‌داد و رفتن روح خدا را هضم نمی‌کرد، اما بی‌درنگ به خورشیدی حواله داده شد که همواره با او می‌درخشید و سیمایش روی ماه روح‌الله را تداعی می‌کرد و کلامش گفتار او را و سیره‌اش سلوک او را؛ برای مردم همان مقامی را قائل بود که سلَف صالحش، و در برابر استکبار همان شوکت و اقتداری را حامل بود، که پیر و قائدش.
این بود که دل‌های داغداری را که در آتش داغ بی تسلای روح خدا می‌سوخت، نسیمی جانفزا فرا گرفت و به قول «سید مرتضی»: «دیدیم که می‌شناسیمش، و او همان است که از این پیش طلعتش را در آب و باد و خاک و آتش دیده‌ایم.»
خمینی دیگری که گام‌های راسخش به همان راهی روان شد که با حضرت روح‌الله قدم در آن نهاده بودیم، و انگشت اشاره‌اش همان افقی را نشان‌مان که امام پیش از این نشانی‌اش را داده بود. امت امام را امام دیگری آمد که فرمود: «نقشه‌ی راه ما همان اصول امام بزرگوار ما است؛ آن اصولی که با تکیه‌ی بر آن توانست آن ملت عقب‌افتاده‌ی سرافکنده را تبدیل کند به این ملت پیشرو و سرافراز.»


انتهای خبر/
http://karafarinannews.ir/vdcd.5092yt0oka26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما