یک اندیشکده آمریکایی نوشت: با پایان دور سوم مذاکرات، به نظر میرسد پیشرفت کافی حاصل شده تا مذاکرات ادامه یابد اما بدون شک، مسئله غنیسازی بزرگترین نقطه اختلاف خواهد بود. علاوه بر این، مخالفان توافق از هر فرصتی برای تخریب مذاکرات استفاده خواهندکرد.
به گزارش کارآفرينان نيوز اندیشکده کوئینسی در مقاله ای با عنوان «غنی سازی، نقطه اختلاف اصلی در مذاکرات محتاطانه اما امیدوارکننده ایران و آمریکا» نوشت: در پی گزارشهایی از اختلافات داخلی در کاخ سفید درباره سیاست آمریکا در قبال ایران، مدیر بنیاد دفاع از دموکراسیها اخیراً هشدار داد که ایران «از این مواضع مذاکراتی متفاوت، بهرهبرداری خواهد کرد.» این هشدار احتمالاً به دلیل اظهارات استیون ویتکاف، فرستاده ارشد مذاکراتی کاخ سفید، مطرح شد که روز دوشنبه، ۱۴ آوریل، اعلام کرد: «ایران نیازی به غنیسازی اورانیوم بیش از ۳.۶۷ درصد ندارد»، اما او چند روز بعد اظهار داشت: «ایران باید برنامه غنیسازی و تسلیحاتی هستهای خود را حذف کند.» او در عرض یک روز از موضعی که میتوانست مبنایی برای توافقی مذاکراتی باشد، به تکرار دیدگاههای تندروهای دولت، مانند مایک والتز، مشاور امنیت ملی، که بر انهدام کامل برنامه هستهای ایران بهعنوان تنها هدف قابلقبول تأکید دارد، تغییر موضع داد.
این گزارش می افزاید: این روند به کجا میانجامد؟ اگرچه پیشبینی در مورد دونالد ترامپ مخاطرهآمیز است، گزارشهای متعدد رسانهای حاکی از آن است که مذاکرات غیرمستقیم ۱۹ آوریل بین آمریکا و ایران در عمان پیشرفتهایی داشته است. همینطور دور اخیر مذاکرات در عمان در روز شنبه که از سوی آمریکا «امیدوارکننده اما محتاطانه» توصیف شد. این که ترامپ ممکن است با وجود مخالفت مشاور امنیت ملی خود و همچنین بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، برای دستیابی به توافق فشار بیاورد، نشاندهنده میزان استیصال او برای کسب پیروزی در سیاست خارجی است که خطراتی دارد اما ممکن است منافعی نیز به همراه داشته باشد. سؤال بزرگتر این است که چنین توافقی در کجای استراتژی گستردهتر خاورمیانه قرار میگیرد، یا اینکه آیا اصلاً چنین استراتژیای در حال شکلگیری است. مزایای بالقوه یک توافق
احتمالاً منتقدان ادعا خواهند کرد که ایران متعهد نخواهد بود — اگرچه تهران به توافق سال ۲۰۱۵ پایبند بود — یا اینکه توافق، برنامه موشکی ایران را پوشش نمیدهد، زیرا مذاکرات صرفاً بر مسائل هستهای متمرکز است. آنها همچنین استدلال خواهند کرد که رفع تحریمها میتواند به ایران فرصتی برای افزایش نفوذ خود در منطقه بدهد.
این گزارش علی رغم تاکید مکرر مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر عدم اراده تهران برای ساخت سلاح هستهای برمبنای فتوای مقام معظم رهبری می افزاید: علاوه بر این، یک توافق ممکن است خطراتی را که قطعاً با هر تلاشی برای ایجاد گزینه تسلیحات هستهای مؤثر برای ایران همراه است، کاهش دهد. اگرچه ایران اورانیوم غنیشده کافی برای یک بمب دارد — و طبق برخی گزارشها، ممکن است برای چهار یا پنج بمب دیگر نیز کافی باشد — هنوز مراحل پیچیدهای (مانند آزمایش) وجود دارد که ایران باید طی کند.
در حالی که تخمینها درباره مدت زمان لازم برای این کار متفاوت است، خود تلاش برای حرکت در این مسیر میتواند حمله گستردهای از سوی آمریکا و اسرائیل را تحریک کند. در واقع، گزارشهای رسانهای حاکی از آن است که اسرائیل در ماه مه برای چنین حملهای آماده میشد اما توسط ترامپ و تعداد محدودی از مقامات امنیتی متوقف شد. بهطور پارادوکسیکال، ایران و آمریکا به دلیل تمایل مشترکشان برای جلوگیری از جنگی منطقهای گستردهتر که میتواند هزینههای متعددی داشته باشد، به هم نزدیک شدهاند. (جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده همزمان که برای توسل به دیپلماسی برای حل و فصل اختلافها آماده است اما توانمندی دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی این کشور هم برای هرگونه مقابله فوری و عکس العمل سریع به هر ماجراجویی در آماده باش کامل قرار دارند.)
با توجه به اینکه حدود ۲۰ درصد نفت و گاز از خلیج فارس عبور میکند — و با سیاست تعرفهای ترامپ که آشوبی جهانی به پا کرده است — سناریوی بدون توافق میتواند آمریکا، اسرائیل و ایران را به سوی درگیری نظامی پایداری سوق دهد که زمینهساز بحرانی اقتصادی بینالمللی خواهد شد. در نهایت، بسیاری از کارشناسان نظامی آمریکا تردید دارند که چنین حملهای بتواند برنامه هستهای ایران را برای همیشه نابود کند. اگرچه میتواند آن را برای چند سال عقب بیندازد، اما ممکن است ایران را به خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) و بازسازی برنامه هستهای خود بدون محدودیتهای سیستم بینالمللی کنترل و بازرسی سوق دهد. چنین تحولی میتواند مسابقه تسلیحاتی متعارف و حتی هستهای با بسیاری از همسایگان عرب ایران را آغاز کند. این چیزی نیست که بسیاری از تندروهای ایرانی بخواهند. توافق، جایگزین استراتژی منسجم آمریکا نیست
در ادامه این گزارش آمده است: مایکل اورن، سفیر سابق اسرائیل در آمریکا، اخیراً در صفحه ساباستک خود به نام «شفافیت» نوشت که با توجه به احتمال به ثمر نشستن مذاکره نمایندگان آمریکا و ایران برای توافق هستهای جدید، اسرائیل باید «برای بدترین حالت آماده شود» و «تضمینهای امنیتی غیرقابلانکار از آمریکا دریافت کند که اسرائیل همیشه ابزار دفاع از خود در برابر تجاوز ایران را خواهد داشت. ما باید برای اولین بار اجازه خرید بمبافکنهای استراتژیک و آموزش خدمه برای پرواز با آنها را داشته باشیم.»
این اظهارنظر قابلتوجه، ناکامی کامل اسرائیل در استفاده از قدرت نظامی خود برای پیشبرد استراتژی دیپلماتیک منطقهای و جهانی که مورد حمایت آمریکا، اروپا و حتی روسیه و چین باشد را برجسته میکند. نویسنده در ادامه این مطلب ادعا کرده است: اسرائیل ممکن است اکنون هژمون منطقهای باشد اما با بهکارگیری قدرت نظامی خود در سوریه، لبنان، ایران و بیش از همه غزه، اسرائیل همچنین اهداف احزاب یهودی افراطی را پیش برده که خواستار تحمیل تئوکراسی در داخل، اشغال دائمی سه میلیون فلسطینی، و اخراج حدود دو میلیون نفر از ساکنان بیپناه غزه هستند. ترامپ به نظر آماده پذیرش این نسخه از هژمونی اسرائیل است. اما بعید است تمام تسلیحاتی که اسرائیل مطالبه میکند را تأمین کند.
فراتر از تداوم توافقهای ابراهیم بین اسرائیل و امارات متحده عربی، بحرین و مراکش، ترامپ هیچ طرح بزرگتری جز تلاش برای دور نگهداشتن آمریکا از جنگهای خاورمیانه ندارد. اما همانطور که تصمیم اخیر او برای خروج نیمی از نیروهای آمریکایی درست در زمانی که داعش در حال گسترش در سوریه به نظر میرسد نشان میدهد، او ممکن است با منطقهای روبرو شود که به سوی هرجومرج پیش میرود و او را مجبور به تغییر مسیر یا برداشتن گامهای نظامی کند که میتواند درگیری گستردهتری را آغاز کند. در حالی که او برای سفر اواسط ماه مه به عربستان سعودی، امارات و قطر آماده میشود، رهبران خلیج فارس از تبعات سیاست خارجی اغلب بداهه او بخصوص در قبال غزه اطمینان نخواهند یافت.
در پایان این گزارش آمده است: در واقع، اگرچه توافق هستهای به مراتب بهتر از سیاهچاله جنگ منطقهای است، اما جایگزین استراتژی منسجم آمریکا نیست. خطرات بداههسازی تاکتیکی در سیاست خارجی بهطور کامل توسط رئیسجمهور جو بایدن به نمایش گذاشته شد. اما ترامپ نیز کمتر از سلف خود به استراتژی روشن پایبند است. برعکس، آنچه برای ترامپ بیش از همه اهمیت دارد، کسب و نمایش قدرت است. مقام های ایران این واقعیت را درک کردهاند و بنابراین ممکن است مایل باشند به تمایل او برای کسب حداقل یک «پیروزی» پاسخ مثبت بدهند.
با پایان دور سوم مذاکرات، به نظر میرسد پیشرفت کافی حاصل شده تا مذاکرات ادامه یابد. بدون شک، مسئله غنیسازی بزرگترین نقطه اختلاف خواهد بود. علاوه بر این، مخالفان توافق هر فرصتی را برای تخریب مذاکرات به کار خواهند گرفت.