پاسخ متفاوت نسل Z به بحران های اقتصادی | تحریم، نسلی از بیکاران و بی اعتمادها را پدید میآورد
به گزارش کارآفرينان نيوز تحریمها فقط قیمت دلار و کالا را بالا نبردهاند؛ آنها آرامآرام هویت شغلی و روانِ اجتماعی نسلی را فرسودهاند که با اینترنت بزرگ شد و با رؤیای استقلال دیجیتال وارد بازار کار شد.
نسل Z که فریلنسری را نماد آزادی میدانست، حالا در میانه اختلال پلتفرمها، بیاعتمادی و تصمیمهای پرهزینه مهاجرت، در جستوجوی معنای تازهای از آینده است.
بحرانهای اقتصادی و تحریمها چه تأثیری بر هویت شغلی و روانِ اجتماعی نسل Z میگذارند؟
تحریمهایی که در حال حاضر با آنها مواجه هستیم، هویت شغلی نسل Z را تا حدی از آن «استقلال دیجیتالی» که بهدنبالش بودند، به نمادی از بیاعتمادی و ناامیدی تبدیل کرده است. این نسل با دسترسی گسترده به فناوریهای ارتباطی، فریلنسری را راهی میداند برای رهایی از محدودیتهای ساختارهای رسمی و ناکارآمد در اشتغال و کارآفرینی؛ مسیری برای نشان دادن خلاقیت فردی و استقلال.
خبر مرتبط

نسل Z؛ از بحران گریخت، در بحران فرود آمد | پولِ فریلنسرها در میانه راه گم می شود | شاید راهی جز مهاجرت نیست!
اقتصادنیوز: کار دارند، اما امنیت نه؛ درآمد دارند، اما دسترسی نه. این روایت نسل Z فریلنسر است در سایهی تحریمهای تازه.
اما با اختلال در پلتفرمهای پرداخت و محدودیت در تبادلات بینالمللی، این هویت مستقل بهتدریج بهسوی نوعی بیثباتی شغلی سوق یافته است. افراد احساس میکنند کنترل خود را بر مسیر حرفهایشان از دست دادهاند. از منظر روانشناسی اجتماعی، این وضعیت منجر به شکلگیری نوعی «ناتوانی آموختهشده» میشود؛ پدیدهای که در آن، افراد پس از تجربه مکرر شکست، انگیزه و شور تلاش را از دست میدهند.
تعلیق نسلی؛ نه ماندن معنا دارد، نه رفتن آسان است
مطالعات کیفی نیز نشان میدهد با افزایش بیثباتی شغلی، احساس بیاعتمادی، ناامیدی، اضطراب و انزوا در میان این نسل شدت میگیرد. نسل Z نهتنها با محدودیتهای اقتصادی مواجه است، بلکه در نوعی حالت تعلیق میان ماندن و ساختن از یکسو و مهاجرت از سوی دیگر به سر میبرد. بههمیندلیل، روانِ اجتماعی این نسل بهسمت هویتی سیال و شکننده حرکت میکند.
وابستگی آنان به شبکههای آنلاین و پلتفرمهای مجازی برای دریافت حمایت عاطفی افزایش یافته، اما این شبکهها بهدلیل ماهیت ناپایدارشان نمیتوانند جایگزین امنیت شغلی واقعی شوند.
*یعنی در حال شکلگیری نسلی از«بیاعتمادها» یا «بیثباتها» هستیم؟
به نظر من بله، این شرایط میتواند به شکلگیری نسلی از افراد بیاعتماد و بیثبات منجر شود؛ افرادی که اطمینانی به رویههای موجود ندارند و زندگیشان سرشار از عدم اطمینان است. بحرانهای اقتصادی و تحریمها، بهویژه در حوزه فریلنسری، میتوانند نسلی از بیاعتمادها و بیکاران را پدید آورند.
اما این مسئله صرفاً اقتصادی نیست؛ ابعاد فرهنگی و روانشناختی نیز دارد. تحریمها طبقه متوسط را بهشدت تضعیف کردهاند. پایگاه اصلی نسل Z عمدتاً از طبقه متوسط است و همین مسئله موجب کاهش اعتماد آنان به نهادهای رسمی و آینده کشور شده است.
از منظر جامعهشناختی، این بیاعتمادی ریشه در شکاف نسلی نیز دارد. نسل Z گذشته ایران را، آنگونه که در شبکههای اجتماعی میبیند، پیشرفتهتر از حال میداند. تحریمها برای آنان مانعی در تحقق آرزوها و پتانسیلهایشان است و این امر سرخوردگی جمعی ایجاد میکند. بیثباتی شغلی نیز از طریق چرخهای از ناامنی اقتصادی و روانی تقویت میشود. اضطراب ناشی از جنگ یا تحریمها حتی تصمیمهای روزمره افراد را مختل میکند و نوعی حالت تعلیق بهویژه در میان نسل جوان به وجود میآورد.
در بلندمدت، این روند میتواند به «بیتفاوتی اجتماعی» بینجامد؛ جایی که افراد بهجای سرمایهگذاری جمعی، تنها بر بقای شخصی متمرکز میشوند و مفهوم «ما» و جمع از میان میرود. تداوم بیثباتی اقتصادی و شغلی، همبستگی و انسجام اجتماعی را تهدید میکند
واکنش دیجیتالی نسل زد به بحران های اقتصادی
*از نگاه شما تفاوت واکنش نسل Z با نسلهای دهه ۶۰ و ۷۰ در برابر بحرانهای اقتصادی چیست؟
واکنش نسل Z در برابر بحرانها دیجیتالیتر است. آنان اعتراضات خود را در بستر شبکههای اجتماعی بیان میکنند و از این ابزارها برای دیدهشدن استفاده میکنند. واکنششان نسبت به نسلهای پیشین، رادیکالتر و تندتر است.
نسلهای دهه ۶۰ و ۷۰ که تجربه جنگ و بحرانهای نخستین سالهای پس از انقلاب را داشتهاند، تابآوری بیشتری دارند و تکیهشان بر شبکههای خانوادگی و محلی است. آنان بحرانها را بیشتر بهعنوان سرنوشت جمعی میپذیرند. در حالی که نسل Z بحران را نتیجه ناکارآمدی ساختارها میداند و در برابر آن شورش میکند.
از تحمل تا تغییر؛ چرا نسل Z دیگر نمیخواهد بپذیرد؟
اعتراض در این نسل هم در فضای مجازی و هم در عرصه واقعی بروز پیدا میکند؛ از کمپینهای آنلاین تا کنشهای خیابانی هماهنگ. نسل Z «Digital Native»( نسلی که از کودکی با فناوری رشد کرده) است و از ابزارهای جهانی برای بیان نارضایتی استفاده میکند. این ویژگی هم فرصتساز است و هم موجب آسیبپذیری بیشتر در برابر فشارهای سیاسی و فرهنگی.
از سوی دیگر، بسیاری از آنان بهدلیل فشارها و محدودیتها تصمیم به مهاجرت میگیرند. بهطور کلی، نسل Z بیشتر در پی مقاومت و تغییر است.
*این وضعیت بی ثباتی که از آن سخن میگویید چه تغییری در تصور نسل Z از آینده ایجاد کرده است؟
تحریمها تصور نسل Z از آینده را از «استقلال دیجیتال و پیشرفت» به «ناامیدی، بیاعتمادی و بیثباتی» تغییر داده است. تا پیش از شدتگرفتن بحران، فریلنسری برای جوانان ایرانی نمادی از پیشرفت بدون وابستگی به ساختارهای دولتی بود. اما با محدود شدن این مسیر، آینده برای آنان به فضایی ناامن، نامطمئن و غیرقابل پیشبینی بدل شده است.
آیندهای که دیگر فرصت نیست
بسیاری احساس میکنند هرچه بیشتر تلاش میکنند، کمتر به موفقیت میرسند، چراکه کنترل اوضاع از دستشان خارج است. این وضعیت باعث شکلگیری شکاف ادراکی شده است؛ شکافی میان آگاهی جهانی و واقعیت محلی.
نسل Z آینده را نه بهعنوان فرصت، بلکه بهصورت چرخهای از بحران و یأس میبیند. این احساس نااطمینانی، دیدگاه کلی آنان نسبت به کشور را نیز تحتتأثیر قرار داده و موجب افزایش اضطراب جمعی و تضعیف پویایی و خلاقیت نسلی شده است.
*آیا این وضعیت تصویر تازهای از «مهاجرت» ساخته است؟
بله، تحریمها تصویر مهاجرت را از «انتخابی برای پیشرفت» به «اجباری اقتصادی-فرهنگی-اجتماعی» تبدیل کردهاند. پیشتر مهاجرت گزینهای برای یافتن فرصتهای بهتر بود، اما امروز به راهی برای فرار از ناامیدی، بیثباتی و بیآیندگی بدل شده است.
وقتی نسل جوان ناکارآمدی ساختارهای داخلی و تأثیر تحریمها بر اقتصاد دیجیتال را میبیند، مهاجرت را تنها راه کنترل بر زندگی خود میداند. این تغییر ریشه در ترس از فروپاشی دارد؛ ترسی که با مشاهده تجربه کشورهای همسایه تقویت میشود.
به این ترتیب، مهاجرت از تصمیم فردی به روندی نسلی بدل شده و پیامد آن کاهش سرمایه انسانی در میانمدت و بلندمدت است.
خبر مرتبط
فروپاشی اقتصادی خانوارها و پررنگ شدن «استراتژی بقا» | وقتی غذایی سر سفره نیست، خطوط قرمز کنار میرود
*این ضربه چه پیامدهایی برای «احساس تعلق اجتماعی» و «مشارکت مدنی» دارد؟
این وضعیت احساس تعلق اجتماعی نسل Z را تضعیف کرده است. تمایل به کار جمعی و مشارکت مدنی در آنان کاهش یافته و جای خود را به انزوا و بیتفاوتی داده است.
تحریمها با ایجاد حس بیگانگی از دولت، تعلق اجتماعی را از حالتی جمعی و حمایتی به حالتی فردی و شکننده بدل کردهاند. از منظر روانشناسی اجتماعی، این بحرانها موجب کاهش انرژی برای فعالیتهای عمومی و انتقال تمرکز افراد بر بقای فردی و منافع شخصی شده است.
در نتیجه، همبستگی و انسجام اجتماعی کاهش مییابد و بیاعتمادی نهادمند افزایش پیدا میکند. اعتراضها نیز از حالت سازمانیافته به شکل پراکنده درمیآیند. شبکههای دیجیتال تنها حمایتهای موقتی فراهم میکنند و در غیاب ساختارهای حمایتی، انزوا تشدید میشود و پتانسیل مدنی نسل محدود میگردد.
بازسازی اعتماد نسل Z با حضور بخش خصوصی و حاکمیت
*جامعه و حاکمیت چه نقشی میتوانند در «بازسازی اعتماد» داشته باشند؟
ساختارهای حمایتی مؤثر جامعه اعم از حاکمیت، دولت و بخش خصوصی، نقش خود را بهدرستی ایفا نکردهاند، اما بازسازی اعتماد نسل Z بدون حضور فعال آنان ممکن نیست. این نقش باید از سرکوبگری به سمت همکاری و توانمندسازی تغییر یابد.
حاکمیت میتواند با کاهش کنترلهای دیجیتال و تسهیل دسترسی به ابزارهای جهانی، احساس بیگانگی و بیاعتمادی را کاهش دهد. دولت نیز با برنامههای آموزشی و مالی در حوزه مهارتهای دیجیتال، حس کنترل بر آینده را در نسل جوان تقویت کند.
بخش خصوصی هم با سرمایهگذاری در استارتآپها و شبکههای فریلنسرینگ داخلی میتواند میان نسل جوان و بازار کار پیوند ایجاد کند و احساس تعلق اجتماعی را افزایش دهد.
موفقیت این اقدامات منوط به همکاری نسلی است: حاکمیت با شنیدن صدای نسل جوان، دولت با سیاستهای شفاف و بخش خصوصی با الگوهای پایدار کسبوکار میتوانند چرخه بیاعتمادی را بشکنند. در غیر این صورت، حمایتها سطحی باقی میماند و سرخوردگی مزمن تشدید خواهد شد.
تدوین سیاست های حمایتی از اقتصاد دیجیتال
*آیا باید سیاستهای حمایتی مشخصی برای اقتصاد دیجیتال و فریلنسرها تدوین شود؟
قطعاً. تدوین سیاستهای حمایتی مشخص برای اقتصاد دیجیتال و فریلنسرها ضروری است، زیرا تحریمها این حوزه را بهعنوان آخرین پناهگاه استقلال شغلی هدف گرفتهاند.
این سیاستها باید فراتر از کمکهای مالی باشند و بر توانمندسازی ساختاری تمرکز کنند؛ از جمله ایجاد چارچوبهای قانونی برای پلتفرمهای دیجیتال، تسهیل پرداختهای بینالمللی از طریق ارزهای جایگزین، و ایجاد امنیت حقوقی و آموزشی.
چنین اقداماتی میتواند پدیده ناتوانی آموختهشده را معکوس و امید به پیشرفت را تقویت کند. نسل Z به سیاستهایی نیاز دارد که خلاقیت فردی را تقویت کنند نه محدود. در غیر این صورت، اقتصاد دیجیتال به حاشیه رانده میشود و مهاجرت و بیتفاوتی مدنی افزایش مییابد.
*چه الگوهایی از کشورهای دیگر میتواند الهامبخش باشد؟
در میان کشورهایی که شرایط مشابه تحریمی داشتهاند، میتوان به روسیه، ونزوئلا و کوبا اشاره کرد. هرچند شرایط فرهنگی ایران متفاوت است و نمیتوان نسخهای واحد برای همه کشورها پیچید.
در روسیه با تمرکز بر نوآوری داخلی و توسعه فناوری بومی، سرمایهگذاری در زیرساختهای دیجیتال تقویت شده، اما این روند به محدودیت آزادیهای آنلاین انجامیده است؛ الگویی که برای ایران قابل توصیه نیست.
خبر مرتبط
فروپاشی «سبک زندگی» طبقه متوسط | حداقل معیشت جای «رؤیا» را گرفته | در مرحله مقاومت طبقه متوسط هستیم
در ونزوئلا، استفاده از ارزهای دیجیتال و پلتفرمهای بومی فریلنسرینگ به شهروندان کمک کرده تا اقتصاد را حفظ کنند. ایران نیز میتواند از این رویکرد در حد معقول بهره بگیرد، مشروط بر اینکه به آزادیهای فردی لطمه نزند.
در کوبا نیز با اصلاحات اخیر، دسترسی کارآفرینان خصوصی به اینترنت و خدمات مالی بهبود یافته و این امر توانسته تاحدی از انزوای اقتصادی بکاهد. چنین الگویی میتواند برای ایران به معنای تسهیل فعالیت بخش خصوصی و تقویت کارآفرینی جوانان باشد.
در مجموع، ترکیب نوآوری داخلی، ابزارهای مالی جایگزین و حمایت از بخش خصوصی میتواند اعتماد از دسترفته میان فریلنسرهای نسل Z و جامعه را بازسازی کند، به شرط آنکه با شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران سازگار و از سیاستهای کنترلگرانه فاصله داشته باشد.
انتهای خبر/