مدیر گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان فارسی گفت: به لحاظ ارزشهای زبانی و فرهنگی برای ما هیچ تفاوتی میان زبانهای ایرانی و زبان ترکی یا دیگر زبانهای رایج در ایران وجود ندارد.
فارسی و ترکی برای فرهنگستان تفاوتی ندارد؛فارسی زبان میانجی اقوام ایران
27 شهريور 1404 ساعت 10:48
مدیر گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان فارسی گفت: به لحاظ ارزشهای زبانی و فرهنگی برای ما هیچ تفاوتی میان زبانهای ایرانی و زبان ترکی یا دیگر زبانهای رایج در ایران وجود ندارد.
به گزارش کارآفرينان نيوز دکتر مجید طامه مدیر گروه زبانها و گویشهای ایرانی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او نویسنده کتاب «خطوط و نظامهای نوشتاری در ایران باستان» است و از اسفند ۱۴۰۳ مسئولیت گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان را به عهده دارد. فعالیتهای جالب و گسترده این گروه در تمام پهنه سرزمین ایران و تلاش برای شناسایی و ثبت گویشها و زبانهای فراوان این سرزمین، باعث شکل گیری این گفتگو بود، که در بخش دوم آن به تفاوت زبان و گویش و لهجه، و نگاه علمی و اجتماعی و سیاسی به این مقوله در گستره سرزمین ایران پرداخته شد.
در این گفتگو درباره ادعایی مبنی بر اینکه فارسی یکی از لهجههای زبان عربی است سحن گفته شد که مجید طامه آن را یک ادعای بیاساس علمی خواند. همچنین این مدیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره نقش زبان فارسی به عنوان زبان میانجی میان اقوام ایرانی سخن گفت و آن را نقشی تحمیلی ندانست. همچنین درباره مناقشات رایج درباره تعلیم زبان مادری و حواشی آن گفت: در ایران هیچوقت مانعی برای صحبت کردن به گویش یا زبان مادری وجود نداشته و ندارد.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
*ممکن است فرق گویش و زبان را بفرمائید؟ چون این موضوعی است که غالباً نزد مردم محل اختلاف است.
برای تعریف «زبان»، «گویش» و «لهجه» معیارهای متفاوتی وجود دارد. اگر بر اساس معیار زبانیِ فهم متقابل پیش برویم، میتوان یک تعریف از این مفاهیم ارائه داد؛ اما اگر معیارهای سیاسی و اجتماعی را اساس قرار دهیم، میتوان تعاریف دیگری از آنها مطرح کرد. به عنوان مثال، بر اساس معیار زبانی میگوئیم اگر گویشوران دو گونه زبانی نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، آنها به دو زبان متفاوت صحبت میکنند. فرض بفرمائید، من که به زبان فارسی صحبت میکنم، با فردی که به زبان عربی سخن میگوید، قادر به برقراری ارتباط نیستیم؛ درنتیجه، ما به دو زبان متفاوت صحبت میکنیم.
*یعنی اختلافات آوایی، واژگانی و دستوری وجود دارد و مانع فهم متقابل میشود.
حال اگر بین دو گویش، تفاوتهایی در سطح آواها، واژگان و دستور وجود داشته باشد، اما همچنان تفهیم و تفاهمی نسبی میان آنها برقرار باشد، در آن صورت با دو گویش از یک زبان واحد مواجه هستیم. برای مثال، میتوانیم به گونههایی از فارسی اشاره کنیم که امروزه در ایران، افغانستان و تاجیکستان رایج است. فارسی ایران، یک گویش از زبان فارسی محسوب میشود و فارسی تاجیکستان و افغانستان نیز گویشهای دیگری از زبان فارسیاند. حتی گونههایی از فارسی که در منطقهی خراسان ایران متداولاند نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ به طوری که من و شما اگر به خراسان برویم، با ساکنان آن منطقه ارتباط برقرار میکنیم، اگرچه ممکن است به دلیل عادت نداشتن گوش ما به نحوه تلفظ خاص آنان، درک برخی واژهها دشوار باشد یا در فهم برخی از ساختارها با چالش مواجه بشویم.
اما اگر بخواهیم تعریفی روشن و ساده از لهجه ارائه بدهیم باید بگوییم در این بخش تفاوت اساسی در سطح آواهاست البته تفاوتهای واژگانی اندکی هم وجود دارد. بدین ترتیب میان سخنگویان دو لهجه فهم متقابل وجود دارد و تفهیم و تفاهم بدون مشکل اتفاق میافتد. برای مثال، فارسی رایج در اصفهان را در نظر بگیرید و آن را با فارسی متداول در تهران مقایسه نمائید. در تهران، ما به فارسیِ با لهجه تهرانی صحبت میکنیم. لهجه من و شما، تهرانی است. اما لهجهای که به عنوان مثال در قم مورد استفاده قرار میگیرد، لهجه قمی است. در اینجا هیچگونه اختلالی در ارتباط وجود ندارد و تفاهم به طور کامل برقرار است. بنابراین، تفاوت اساسی میان لهجهها در سطح آواهاست که اندکی با یکدیگر متفاوت هستند. یعنی اساساً در سطح صرف و نحو، تفاوت چشمگیری بین آنها وجود ندارد.
باید توجه داشت که اینجا نکتهای وجود دارد، آن این است که این گونهها را چه زبان بنامیم، چه لهجه و چه گویش، همگی ارزشمندند و چنین نیست که زبان دارای ارزشی ویژه باشد و گویش فاقد آن ارزش باشد. به عبارت دیگر، آن حیثیت یا به تعبیری، آن پرستیژ و اعتبار خاصی که برخی برای عنوان زبان قائل میشوند، به لحاظ علمی اساساً اعتباری ندارد! از منظر علمی، تمامی زبانها خود در واقع گویش هستند. حتی گونهای که ما هماکنون به آن صحبت میکنیم، نمونهای از گویشهای زبان فارسی است که من و شما بدان تکلم مینمائیم، ولی در عین حال، میتواند به عنوان یک زبان نیز تلقی گردد.
*از منظر و معیار سیاسی چه تعریفی میتوان داشت؟
برای تبیین این امر هم مجدداً مثال از فارسی میآورم: من و شما در ایران به زبان فارسی صحبت میکنیم. در افغانستان نیز به فارسی صحبت میکنند و در تاجیکستان هم به زبان فارسی تکلم میشود. این سه، عملاً یک زبان هستند؛ زبان فارسی. اما معیارهای سیاسی موجب شده است که آنچه در افغانستان رواج دارد «دری» نامیده شود فارغ از درست یا نادرست بودن این نامگذاری. همچنین، فارسیای را که در تاجیکستان متداول است «تاجیکی» مینامند.
افرادی که در آذربایجان ساکن هستند و به زبان ترکی تکلم میکنند، در واقع هممیهنان ما محسوب میشوند و هیچ تفاوتی با دیگر ایرانیان ندارند. آنان به زبانی متفاوت با زبان رسمی کشور صحبت میکنند، چنانکه در مناطق دیگر ایران هم این امر وجود دارد، اما همانطورکه در شناسنامههایشان ثبت شده، ملیتشان ایرانی است، بنابراین زبانشان نیز جزو زبانهای گستره ایران به شمار میرودملاحظه میفرمایید که یک زبان واحد با سه نام متفاوت مورد اشاره قرار میگیرد. یا به عنوان مثال، گفته میشود که زبانهای منطقه اسکاندیناوی، مثل سوئدی و نروژی، تا حد زیادی به یکدیگر شبیه و نزدیک هستند و تفاهم میان گویشوران آنها بهطور کامل برقرار است، اما جغرافیای سیاسی موجب شده است که نام یکی سوئدی و نام دیگری نروژی باشد.
برعکس، در مورد چین، ذهنیت عمومی و درواقع تصور توده مردم بر این است که یک زبان چینی واحد وجود دارد. حال آنکه گونههای متفاوتی در چین رواج دارد که اساساً تفهیم و تفاهم میان گویشوران آنها برقرار نیست و اگر آن نظام نوشتاری یا همان خط دشوارِ مشترک وجود نداشته باشد، قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نخواهند بود. اما جغرافیای سیاسی موجب شده است که همگی تحت عنوان زبان چینی شناخته شوند. به عبارت دیگر، نظام سیاسی میتواند شاخصهای علمی را در نامگذاری گونههای زبانی کنار بگذارد و حتی گونههای زبانی متفاوت را با یک عنوان واحد خطاب کند.
اما از منظر علمی، تأکید میشود که همه آنها ارزشمند هستند و هیچگونه تفاوتی بهلحاظ ارزش ذاتی با یکدیگر ندارند. فرهنگستان هم رویکردی علمی دارد. برای مثال، بهلحاظ معیار زبانی باید بلوچی را یک زبان بنامیم و با این معیار صحبت از گویش بلوچی موجه نیست. چراکه میان کسی که به بلوچی تکلم میکند و کسی که به فارسی سخن میگوید فهم متقابل وجود ندارد. البته درست است که به دلیل ریشه مشترک، تعدادی واژگان مشترک بین آنها وجود دارد، اما هم ساختار دستوری و هم دستگاه آوایی این دو زبان با هم متفاوت است. اما گاه میبینیم که برخی صحبت از گویش بلوچی میکنند. درواقع، برای این دسته از افراد آن گونه زبانی، یعنی فارسی، که در کشور رسمی است زبان تلقی میشود و گونههای دیگر گویش یا لهجه. به هر روی فرهنگستان به عنوان یک نهاد علمی، در عین توجه به معیارهای اجتماعی، همواره شاخصهای علمی را در نظر میگیرد و برای همه گونههای زبانی رایج در ایران فارغ از هر عنوانی که با آن نامیده میشوند، یعنی زبان، گویش و لهجه، به یک اندازه اعتبار قائل است.
* مواردی که فرمودید روشنگر است، به این جهت است که تصور عمومی از مفاهیم «زبان»، «گویش» و «لهجه» در برخی موارد، کاملاً متفاوت با تعاریف علمی است که شما بیان نمودید. موضوع دیگری که مطرح میشود و بیارتباط با همان مسائل سیاسی که شما گفتید هم نیست و به تعبیری، باعث مجادلاتی میشود؛ این ادعاهای بیاساسی است که گاهی در شبکههای اجتماعی مشاهده میشود، مانند اینکه پانترکها و عدهای جداییطلب ادعا میکنند که زبان فارسی یک لهجه است از زبان عربی!
بله… انتشار دادهاند و ادعا کردهاند که فارسی لهجه سی و چندم از عربی است اما این اظهارات هیچ مبنای علمی ندارد. سابقه تاریخی زبان فارسی و معیارهای زبانی به طور قاطع خط بطلانی بر این سخنان غیرعلمی و غرضورزانه کشیده است. در اینجا باید این نکته را ذکر کنم که خطاب من پانترکها نیستند بلکه افرادی هستند که شاید به دلیل ناآگاهی چنین سخنان باطلی را مطرح میکنند. حتی آذربایجان ایران که امروزه در آن زبان ترکی زبان رایج و غالب است روزگاری زبانی ایرانی با نام زبان آذری در آن رواج داشته و هنوز هم گونههایی از آن در این منطقه وجود دارد. بدون آنکه بخواهم به بحثهای نژادی اشاره کنم، باید به این نکته توجه کنیم که افرادی که در آذربایجان ساکن هستند و به زبان ترکی تکلم میکنند، در واقع هممیهنان ما محسوب میشوند و هیچ تفاوتی با دیگر ایرانیان ندارند. آنان به زبانی متفاوت با زبان رسمی کشور صحبت میکنند، چنانکه در مناطق دیگر ایران هم این امر وجود دارد، اما همانطور که در شناسنامههایشان ثبت شده، ملیتشان ایرانی است، بنابراین زبانشان نیز جزو زبانهای گستره ایران به شمار میرود. به هر روی اینکه ادعا میشود زبان فارسی لهجهای از زبان عربی است، به کلی نادرست است و افرادی که چنین اظهاراتی را مطرح میکنند، فاقد هرگونه دانش و شناخت علمی از زبان و زبانشناسی هستند. متأسفانه، صفحات زرد در فضای مجازی به انتشار اینگونه اطلاعات نادرست میپردازند.
*دلیل این رفتار و اصرار برای ایجاد این تقابل با زبان فارسی چیست؟ زبان فارسی چه ویژگیای دارد؟
ببینید، زبان فارسی بدون اینکه قصد داشته باشیم اعتبار خاصی برای آن قائل شویم و یا جانبداری کنیم تنها زبان ایرانی است که از سه دوره تاریخی آن، یعنی دوران باستان (فارسی باستان)، دوران میانه (فارسی میانه) و دوران نو (فارسی نو)، آثار مکتوب به جامانده است. کهنترین کتیبههای بهجامانده از فارسی باستان به حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد بازمیگردد؛ یعنی دو هزار و پانصد سال سابقه مکتوب برای زبان فارسی وجود دارد.
کدام زبان ایرانی دیگر چنین سابقهای را داراست؟ البته، به این دلیل که به دین اسلام گرویدیم و تعامل با دنیای عرب داشتیم، طبیعی است که واژههای عربی نیز وارد زبان ما شدهاند. اما این واژههای عربی، ساختار زبان ما را تغییر ندادهاند. حتی این واژههای عربی که وارد زبان فارسی شدهاند، گاه دچار تغییر و تحولاتی شدهاند و برای عربیزبانان قابل فهم نیستند یا اصلاً در عربی معنای دیگری دارند. بنابراین، وامگیری واژه از زبان عربی برای فارسی یک نقص محسوب نمیشود، بلکه درواقع نشاندهنده ارتباط و انعطاف این زبان است که توانسته با دنیای اسلام تعامل داشته باشد و به حیات خود تا به امروز ادامه دهد. معیارهای تاریخی و شواهد مکتوب، بهوضوح ادعاهای مطرحشده از سوی جریانهای پانقومیتی مختلف در فضای مجازی را مردود میکند.
*به نظر میرسد برخی از این افراد، ناخواسته یا از روی ناآگاهی، گرفتار این مسائل میشوند؛ اما در مورد برخی دیگر، صحبت علمی و مستدل کردن با آنها مصداق آب در هاون کوبیدن است، آنان تنها یک جمله اشتباه و نادرست را یاد گرفتهاند و همان را تکرار میکنند و حرف مستدل و علمی و دقیقی برای گفتن ندارند.
عرض بنده برای همین بود، رویکرد فرهنگستان نیز بر همین منوال است. ما به همان اندازه برای زبانهای ایرانی ارزش قائلیم که برای زبان ترکی در داخل ایران ارزش قائلیم. در فرهنگستان و در گروه ما، در قالب مجله «زبانها و گویشهای ایرانی» تا به حال چندین مقاله در مورد زبان ترکی منتشر شده است. طرحهایی را نیز در آینده برای ثبت و گردآوری ترکی و دیگر زبانهای رایج در ایران مد نظر داریم. به لحاظ ارزشهای زبانی و فرهنگی برای ما هیچ تفاوتی میان زبانهای ایرانی و زبان ترکی یا دیگر زبانهای رایج در ایران وجود ندارد. همه ما، همانطور که در شناسنامهمان ثبت شده، ایرانی هستیم؛ چه به فارسی صحبت کنیم، چه به کردی، چه به ترکی، چه به عربی، چه به گرجی. وقتی که ساکن ایران هستیم، ایرانی محسوب میشویم و زبانمان نیز جزئی از زبانهای ایران است.
طبیعی است در کشوری مانند ایران که گونههای زبانی متعددی در آن رایج است برای آنکه میان اقوام ساکن در آن ارتباط و تعامل وجود داشته باشد یک گونه زبانی باید نقش میانجی را ایفا کند که این نقش را زبان فارسی برعهده گرفتهاست. به عنوان مثال، هموطن ترکزبان ما که به ترکی صحبت میکند، اگر به بلوچستان سفر کند، اگر این زبان فارسی به عنوان حلقه واسط در گستره ایران وجود نداشته باشد، با چه زبانی میخواهد با هموطن بلوچ ما ارتباط برقرار کند؟ قاعدتاً این ارتباط از طریق زبان رسمی کشور، یعنی فارسی، محقق میشود.
این نقش را زبان فارسی به زور و تحمیل به دست نیاورده است. سابقه مکتوب و تاریخی و نقشی که این زبان به عنوان زبان میانجی از دوران قدیم ایفا نموده، تا به امروز تداوم یافته است و هیچکس هم افراد دیگر را مجبور به صحبت و گفتوگو به زبان فارسی نکرده است. ما همین امروز هم در قانون اساسی خود مقرر کردهایم که زبانهای محلی در مناطق گوناگون کشور دارای اعتبار هستند. به عنوان مثال، در دانشگاهها واحدهای درسیای وجود دارد برای آشنایی یا آموزش زبانهای بومی. در دانشگاه ایرانشهر به تدریس زبان بلوچی میپردازند، در دانشگاه کردستان، زبان کردی آموزش داده میشود. حتی در دانشگاه سمنان، یک درس دو واحدی برای آشنایی و آموزش سمنانی طراحی شده است. درواقع، در ایران هیچ منع زبانیای وجود ندارد و همه میتوانند به زبان مادری خود تکلم کنند.
*درواقع هرکسی میتواند گویش و زبان مادری خود را در خانواده و شهر محل زندگی خودش یاد بگیرد، در دانشگاه هم به صورتی که فرمودید.
درست است، در ایران هیچوقت مانعی برای صحبت کردن به گویش یا زبان مادری وجود نداشته و ندارد.
*اینجا پرسش بعدی مطرح میشود، منِ نوعی که در صفحات مجازی با این ادعاهای عجیب و پوچ و غیرعلمی روبرو میشوم، چطور میتوانم راست و دروغش را تشخیص دهم؟ از نظر من فرهنگستان یک سنجه و معیار دقیق است و نظرات کارشناسی اساتید در این زمینه قابل پذیرش. برای اینکه همه مردم دسترسی به این دانش داشته باشند آیا نمیتوان از فناوریهای روز استفاده کرد؟
به نظر بنده، فرهنگستان و کلیه گروههای وابسته به آن و دیگر نهادی علمی کشور باید این رویکرد را دنبال نمایند تا پلی بر این فاصله موجود زده شود. به عبارت دیگر، کمتر شناخته بودن فرهنگستان موجب شده که افراد به آن به عنوان یک مرجع علمی دسترسی نداشته باشند و از «غذای فکری» مناسب محروم بمانند؛ در نتیجه، هر مطلبی که به آنان عرضه شود، بدون بررسی میپذیرند. همانگونه که شما اشاره فرمودید، در واقع مسئله، آشتی دادن دنیای علم با فضای فکری عامه مردم است.
خوشبختانه فرهنگستان در این زمینه اقداماتی را در گذشته انجام داده و در حال حاضر نیز در حال اجرای آنهاست. برای مثال، همکاریهایی با صدا و سیما داشته است؛ از جمله، پژوهشگرانی از گروههای متفاوت فرهنگستان مانند واژهگزینی، فرهنگنویسی و همینطور از گروه زبانها و گویشهای ایرانی در برنامههای صدا و سیما شرکت کرده و میکنند و درباره فرهنگستان و زبان فارسی و دیگر مسائل مربوط به آن صحبت میکنند. برای مثال، یکی از پژوهشگران گروه ما، سرکار خانم امانی، در چندین نوبت در برنامه «صبح بخیر ایران» در تلویزیون حضور یافتهاند. خانم امانی در این برنامهها به معرفی گویشهای ایرانی پرداختهاند و شواهد و مثالهایی را با زبانی ساده ارائه دادهاند. همچنین، در رادیو، برنامهای با عنوان «از واژه تا صدا» در رادیو فرهنگ پخش میشد. هرچند مخاطب رادیو نسبت به تلویزیون کمتر است، اما در این برنامه نیز پژوهشگران گویششناسی، حاضر میشدند و در مورد گویشهای ایرانی و تاریخ زبانهای ایرانی مطالبی را مطرح میکردند. این نکته قابل تأمل است که در برنامههای رادیویی یک شهروند عادی، برای مثال یک راننده که در خودرو نشسته است، میتواند از طریق همین برنامهها، اطلاعاتی درباره یک گویش خاص یا ارتباطات واژگانی آن کسب نماید.
همه گونههای زبانی رایج در ایران ارزشمندند و هر یک از آنها شاخابههای یک رود بزرگتر به نام «ایران» هستند. هر یک از این شاخابهها ویژگیهای خاص خود را دارا هستند و هنگامی که در کنار یکدیگر قرار میگیرند، آن رود اصلی را تشکیل میدهندعلاوه بر این همکاریها با صدا و سیما، روابط عمومی فرهنگستان نیز خوشبختانه در حال حاضر بسیار فعال است و در فضای مجازی صفحاتی دارد که در آنها درباره گویشهای ایران، تاریخ زبانهای ایران، تاریخ زبان فارسی و موضوعات مشابه مطالبی منتشر میکند و به تولید محتوا میپردازد. برای مثال واژه خاصی مانند «تابستان» را در نظر میگیرند و در ذیل آن معادلهایش در زبانها و گویشهای ایران را میآورند. یا درباره واژهگزینی، فرهنگنویسی، رسمالخط فارسی و دیگر مباحث مربوط به فرهنگستان مطالبی را منتشر میکنند. همچنین، روابط عمومی فرهنگستان برنامهای را تحت عنوان «بومگویه» تولید کردهاست که در آن همکار ما، خانم امانی، در ویدیوهایی در حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه درباره یک گویش خاص صحبت کردهاند. تمامی این ویدئوها بر روی وبگاه فرهنگستان موجود است.
نکتهای را باید متذکر شوم. دنیای علم دارای چهارچوبهای خاص خود است و فردی که در این چهارچوب علمی پرورش یافته، تا حدی برایش به بیان ساده سخن گفتن دشوار است. اما این نقش سادهسازی را روابط عمومی فرهنگستان به عنوان یک واسطه ایفا میکند؛ این دشواری را از بین میبرد و مطالب را به شیوهای بسیار ساده ارائه مینماید. فرهنگستان در این زمینه، با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد، گامهای مفید و سودمندی برداشته است. درنتیجه، فرهنگستان برای معرفی فعالیتهای خود به عموم مردم و نمایش آنچه که انجام میدهد، به نظر بنده کوتاهی نداشته و همواره در حال فعالیت بوده است. در حال حاضر هم روابط عمومی فرهنگستان بهخوبی در حال معرفی فرهنگستان و فعالیتهای گروههای پژوهشی آن است.
*درمورد استفاده از فناوریهای نوین چطور؟
در مورد استفاده از فناوریهای نوین نیز، باید گفت که تا حدی از آنها بهره بردهایم، هرچند نه به میزان بسیار زیاد. به عنوان مثال، کتابی را منتشر کردیم تحت عنوان «فرهنگ زبانزدهای طَرقی». در این کتاب، یک کیوآر کد (QR Code) در پشت جلد قرار دادیم که امکان شنیدن ۱۳ داستان به گویش طَرقی را برای مخاطب فراهم آوردهاست. ما همواره به همکاران گویشپژوه تأکید میکنیم که همراه با آثار پژوهشیشان که به فرهنگستان میدهند پروندههای صوتی باکیفیت ارائه دهند. چراکه با گذاشتن این پروندههای صوتی بر روی وبگاه فرهنگستان، هر فردی در هر نقطهای از جهان میتواند به آن پرونده صوتی گوش دهد و آشناییاش با یک گویش فقط محدود به کتاب نباشد.
برنامهی جدیدی را هم در دست طراحی داریم که به امید خداوند متعال، پیشبینی میکنیم در چند ماه آینده فعال شود. در این برنامه که با همکاری دانشگاه پیام نور و پژوهشگاه میراث فرهنگی محقق خواهد شد تصمیم گرفتهایم تا بانکی صوتی از همه زبانها و گویشهای ایران ایجاد کنیم. روش کار به این صورت خواهد بود که پس از تهیه شیوهنامه مورد توافق فرهنگستان، دانشگاه پیام نور و میراث فرهنگی، آن شیوهنامه در اختیار دانشگاه قرار خواهد گرفت. بعد استادان دانشگاه به عنوان یک فعالیت کلاسی، از دانشجویان علاقهمند درخواست خواهند نمود تا داستان یا حکایتی را به گویش محلی خود، مطابق با راهنمای منتشرشده از سوی فرهنگستان، به صورت پرونده صوتی ضبط کنند و همراه با ترجمه در اختیار ما قرار دهند. این آثار مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهند گرفت و نمونههایی که از کیفیت مطلوب برخوردار باشند، ذخیره میشوند.
پس از آن، از میان آثار برگزیده، چند نمونه انتخاب خواهد شد و در یک مناسبت ویژه، مانند روز پاسداشت زبان فارسی، به گردآورندگان این آثار لوح تقدیری اهدا خواهد شد تا خدمات آنان مورد قدردانی قرار بگیرد. همچنین، آثار جمعآوریشده به نام گردآورندگان ثبت خواهد شد. در نظر داریم که پس از گردآوری تعداد کافی از این نمونهها، هم پرونده صوتی و هم متن و ترجمه آنها را روی وبگاه فرهنگستان قرار دهیم تا در اختیار عموم مردم ایران، اعم از افراد عادی و متخصصان، قرار بگیرد و امکان استفاده از آنها برای همه فراهم گردد.
اقدام دیگری هم برای طراحی نرمافزاری ویژه در داخل فرهنگستان انجام گرفته است، هرچند این نرمافزار هنوز در دسترس عموم قرار ندارد. در واقع، این نرمافزاری است که برای گروه واژهگزینی طراحی شده، اما رویکرد آن گویشی است. به عنوان مثال، یک واژه مثل «آببند» را در نظر بگیرید که جلوی جوی آب قرار میگیرد تا از نفوذ آب جلوگیری کند. این نرمافزار برای چنین واژهای تعاریف مختلفی را با برچسبهای متنوع ارائه میدهد؛ اینکه یک ابزار است، ممکن است فلزی یا چوبی باشد، و در کشاورزی استفاده میشود. در واقع، معادلهای آن را بر اساس منابع موجود در گویشهای مختلف نمایش میدهد. حال گروه واژهگزینی ممکن است برای واژهای شبیه به این نیاز به یک معادل داشته باشد که در فارسی برای آن واژهای وجود ندارد آنگاه با جستوجو در این نرمافزار میتوان معادل گویشی مناسبی را برای آن انتخاب کرد.
این نرمافزار در حال حاضر در دست تکمیل است، اما برنامهریزی شده که پس از تکمیل، بر روی وبگاه فرهنگستان قرار گیرد. حتی امکان مشارکت عمومی نیز در نظر گرفته شده است؛ به این صورت که افراد بتوانند اطلاعات دیگری نیز به آن بیفزایند. برای مثال، اگر من گویش خاصی را بدانم و مشاهده کنم که واژهای ویژه از آن در این نرمافزار ذکر نشده است، میتوانم آن را اضافه کنم. البته این افزودهها به صورت مستقیم منتشر نمیشوند، بلکه پس از تأیید کارشناسان، روی وبگاه قرار خواهند گرفت.
*این کار جالبی است و هم کمک میکند واژهها دوباره زنده شوند، و هم واژههای جدید به وجود بیایند.
همانطور که گفتم این نرمافزار برای گروه واژهگزینی است، اما هنگامی که در اختیار عموم قرار بگیرد و پس از رفع نواقص و تکمیل نهایی، مسلماً به شکل گستردهتری به مثابه یک پیکره زبانی برای عموم قابل استفاده خواهد بود. همچنین، میتوان بعدها برای این نرمافزار قابلیت افزودن پروندههای صوتی را هم تعبیه کرد تا گویشوران بتوانند علاوه بر آوانگاری تلفظ آن را نیز بارگذاری کنند تا بهرهوری این نرمافزار دوچندان شود.
حفظ گویش، در درجه اول، باید در محیط خانه صورت پذیرد. یعنی اولین وظیفه هر فرد به عنوان پدر یا مادر، این است که با فرزند خود به همان زبان بومی، بدون احساس کسر شأن، صحبت کند. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، متأسفانه گویشها روز به روز کمرنگتر خواهند شد. هیچکس نمیتواند به افراد دیکته کند که در خانه به چه زبانی صحبت بکنند یا نکننداین موارد، گامبهگام در فرهنگستان در حال پیگیری است. اگر به فعالیتهای همین گروه ما در فرهنگستان نگاهی بیندازید که در عرض این دقایق عرض کردم مشاهده خواهید کرد که چه حجمی از کار انجام گرفته یا در دست اجراست.
وظیفه فرهنگستان صرفاً انتخاب معادل برای واژههای بیگانه نیست؛ بلکه ما در همین گروه زبانها و گویشهای ایرانی به تمامی گویشهای ایرانی توجه داریم. این گویشها، میراث مشترک همه ایرانیان هستند. چنین نیست که تنها به دلیل نام «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» فقط به زبان فارسی توجه کنیم و به بقیه زبانهای ایران نپردازیم. همه گونههای زبانی رایج در ایران ارزشمندند و هر یک از آنها شاخابههای یک رود بزرگتر به نام «ایران» هستند. هر یک از این شاخابهها ویژگیهای خاص خود را دارا هستند و هنگامی که در کنار یکدیگر قرار میگیرند، آن رود اصلی را تشکیل میدهند. اگر هر یک از این جویبارها و شاخابهها را قطع بکنیم و کنار بگذاریم، هم رود اصلی لاغر و ضعیف خواهد شد و هم آن شاخابهها خشک خواهند شد. همچنین، اگر آن رود اصلی که ایران است وجود نداشته باشد، مسلماً برای شاخابههای آن نیز نمیتوان بقا و تداومی در نظر گرفت.
* ما در واقع یک ملت هستیم تحت عنوان ملت ایران و این خیلی اهمیت دارد.
بله. حال اینکه من به فلان زبان صحبت میکنم و آن هموطن من به زبان دیگری تکلم مینماید، اهمیت چندانی ندارد؛ آنچه برای ما باید حائز اهمیت باشد، ملیت واحد ما، یعنی ایران است. در یک کلام و در صد کلام، محور اصلی، ایران است. تا زمانی که ایران وجود داشته باشد، تمامی این زبانها و گویشهای ایرانی نیز پا برجا خواهند ماند.
البته باید به این نکته اشاره کنیم که روند جهانیشدن طبیعتاً همه زبانهای ایران و ازجمله فارسی را با چالش مواجه کرده و میکند. اساساً دنیای امروز به گونهای است که تغییر و دگرگونی در آن شتاب گرفتهاست. برای مثال، صد سال پیش اگر به نواحی روستایی ایران سفر میکردید، مشاهده میکردید که در هر روستایی گویشی خاص رواج دارد، اما امروزه آن گویشها بسیار کمرنگ شدهاند و غالباً هم در میان سالخوردگان به گوش میرسد. اکنون روند جهانیشدن بهگونهای است که همین تلفن همراه که در دست من و شماست، موجب شده که حتی در دورافتادهترین نقاط ایران نیز بیواسطه با متون فارسی و انگلیسی مواجه شوند و این امر، خواه و ناخواه، بر گویش آنان تأثیر میگذارد. البته این تأثیر امری تحمیلی نیست بلکه ناشی از شرایط زمانه است.
*درواقع گویشها و زبانها را گویشوران آنها زنده نگه میدارند.
حفظ گویش، در درجه اول، باید در محیط خانه صورت پذیرد. یعنی اولین وظیفه هر فرد به عنوان پدر یا مادر، این است که با فرزند خود به همان زبان بومی، بدون احساس کسر شأن، صحبت کند. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، متأسفانه گویشها روز به روز کمرنگتر خواهند شد. هیچکس نمیتواند به افراد دیکته کند که در خانه به چه زبانی صحبت بکنند یا نکنند. البته طبیعی است که وقتی هدف مخاطب بیشتری باشد باید به زبانی گفت یا نوشت که بیشتر افراد جامعه آن را متوجه میشوند. طبیعتاً وقتی به زبانی غیر از زبان رسمی بنویسیم فقط گویشوران آن زبان متوجه مطلب ما خواهند شد اما اگر به زبان رسمی بنویسیم طیف وسیعتری مخاطب ما خواهند بود. درواقع، این شرایط، ویژگی جامعه امروز و جهان معاصر است. مگر امروزه استقبال گسترده از زبان انگلیسی و تعدد آموزشگاههای آن، نشاندهنده همین امر نیست؟ آیا کسی مانع یادگیری زبان انگلیسی میشود؟ مسلماً خیر. زبانهای بومی ایران که اولویت بیشتری دارند! در خانه، در میان قوم و خویش و در محیطهای خانوادگی مورد استفاده قرار گیرند، و با هیچ مانعی روبهرو نیستند. حتی در همین تهران هم افرادی را میبینیم که به زبان مادری خود در خیابان صحبت میکنند و هیچکس هم متعرض آنان نمیشود که چرا به این زبان تکلم میکنند. همچنین، در شبکههای استانی صداوسیما نیز پخش برنامه به زبان آن استانها معمول و جاری است.
گفتنی است این چندزبانگی مختص به امروز و دیروز ایران نیست. حتی با نگاهی به دوران هخامنشیان و بر پایه آثار مکتوب برجایمانده، درمییابیم که کشور ایران همواره چندزبانه بوده است: زبانهای آرامی، عیلامی و زباهایی دیگر از همان روزگار در ایران رواج داشتهاند. اقوام مختلف در ایران همیشه به زبانهای متفاوت صحبت کردهاند و طبیعتاً همواره یک حلقه واسط برای ارتباط بین آنها وجود داشته است. یک زبان به عنوان زبان رسمی، این نقش را ایفا میکرده، زیرا بدون آن، برقراری ارتباط ممکن نبوده است. امروز نیز زبان رسمی و ملی کشور ما زبان فارسی است که مانند نخ تسبیح اتحاد و پیوستگی مردمان ساکن در ایران را میسر ساختهاست. درواقع، زبان فارسی میراث مشترک همه ساکنان ایران است و عامل بقا و تداوم ایران و فرهنگ ایرانی بوده و هست.
انتهای خبر/
کد مطلب: 7918