این اقتصاددان در گفت و گو با خبرنگار اقتصادی بر این نکته تاکید داشت که با توجه به شرایط امور جامعه، دولت باید از شوک درمانی پرهیز کند و اجازه ندهد که طرح هایی که سبب تشدید انتظارات تورمی در جامعه می شود، با اسامی مختلف در دستور کار اجرا قرار گیرد.
مشروح این مصاحبه که در استودیوی ایرنا انجام شد، به شرح زیر است:
ایرنا: آقای دکتر ما یک جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را پشت سر گذاشته ایم؛ با توجه تجربیاتی که شما از دوران دفاع مقدس و اقتصاد آن دوران دارید، چه شباهت هایی بین شرایط حاضر و آن زمان وجود دارد؟
مومنی: من فکر میکنم مهمترین وجه تشابه بین این دوجنگ این بود که حس ملی را به شدت تقویت کرد و نشان داد که ایرانیها با همه اختلاف نظرها و تعارض منافعی که به واسطه سیاستهای نابخردانه در دوره بعد از جنگ (دفاع مقدس) پیش گرفته شده، وقتی که بحث تمامیت ارضی و منافع ملی پدیدار میشود همه چیز را قربانی آن می کنند.
من این را یک بلوغ تاریخی خارق العاده و افتخارآمیز برای جامعه ایران می دانم؛ واقعیت این است که از نظر انگیزه و طمع خارجیها برای تحمیل جنگ ۸ ساله و جنگ ۱۲ روزه، فاصلهها و شکافهای خیلی بزرگی وجود دارد که به نظر من بسیار مفید است که حکومتگران گرامی ما به این مسئله توجه بایسته داشته باشند.
ما در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یک امید بزرگی را در سطح کل مستضعفان جهان پدیدار کردیم و هدف آمریکایی ها، اروپای غربی و حتی اتحاد شوروی که یک اتحاد ناجوانمردانه و منحوس علیه انقلاب اسلامی تمهید کردند، این بود که پتانسیلهای عینیت بخشی به آرمانهای انقلاب اسلامی را به حداقل برسانند ولی شواهد نشان می دهد که
گرچه آن جنگ هم به خاطر طولانی بودنش هم به خاطر به غایت ناجوانمردانه و نابرابر بودنش و هم به واسطه اینکه در دورهای اتفاق نظم قبلی فرو ریخته بود ولی نظم جدید هنوز مستقر نشده بود، شوک بزرگی به جامعه ما وارد کرد ولی به خاطر همدلی و همپیمانی خارق العاده مردم و حکومت، دستاوردهای آن دوره ۱۰ ساله از نظر شاخصهای اقتصادی حتی نسبت به ۱۰ ساله مشابه دوره قبل از انقلاب هم افتخارآمیز و قابل اعتنا بود. به ویژه از بابت صداقت ورزی حکومتگران که هم در زمره اولین تصمیماتشان این بود که یک شوک منفی ۸۰ درصدی به نفت خام فروشی وارد کردند و در واقع نشان دادند که میخواهند با مناسبات رانتی مرزبندی داشته باشند و هم یک اقدامات بازتوزیعی بسیار خارق العاده به نفع مردم انجام شده بود و اینها همه یک شرایطی را ایجاد کرد که شما میبینید حتی گزارشهای رسمی مراکز تحقیقاتی سپاه و ارتش می گوید که
بیش از ۹۰ درصد بار انسانی دفاع مقدس توسط نیروهای داوطلب تامین شد.
ذخیره ارزی ایران در پایان دفاع مقدس به میزان ابتدای جنگ بود
کتابی در سال ۱۳۸۷ مرکز تحقیقات جنگ سپاه پاسداران با عنوان «اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی» منتشر کرد که بر اساس آن وقتی شما کارنامه جنگ را در آن هشت سال نگاه میکنید، در مقایسه با دشمن بعثی میزان غرور انگیزی و افتخارآمیزی آن فوق العاده بیشتر می شود. مثلاً در آن کتاب نشان داده شده که
در زمان شروع جنگ جمعیت عراق تقریبا یک سوم ایران بود اما درآمدهای ارزی عراق از محل صدور نفت نزدیک به ۲.۵ برابر ایران بود؛ ذخایر ارزی عراق بیش از ۷ برابر ایران بود و چیزی حدود ۸۰ میلیارد دلار هم عربهای حاشیه جنوبی خلیج فارس کمکهای اعطایی به صدام حسین داشتند اما ذخیره ارزی ایران که هیچ کدام از این امتیازها را نداشت در سال پایانی جنگ همان مقداری بود که در شروع جنگ بود. تولید کشاورزی و تولید صنعتی کشور افزایش پیدا کرده بود نابرابریهای ناموجه به طرز قابل اعتنایی کاهش پیدا کرده بود؛ رفاه شهروندان به صورت عادلانه در ابعاد غیرقابل تصوری افزایش پیدا کرده بود.
الان برای مردم ایران مثل یک افسانه است که بگوییم از کل جمعیت شهری ایران در آن دوره، کمتر از ۱۰ درصد اجاره نشین بودند و ۹۰ درصد خانههای محل سکونت مردم ملک خودشان بود؛ الان در تهران این نسبت از ۵۵ درصد عبور کرده کما اینکه در سطح ملی هم از ۴۵ درصد عبور کرده یعنی یک شاخصها و رکوردهایی در آن دوره ثبت شد که واقعا وصف ناشدنی است.
شرایط و پیامدهای جنگ ۱۲ روزه نیاز به تامل جدی دارد
من مطالعهای در تاریخ اقتصاد ۱۰۰ ساله اخیر ایران داشتم و در آنجا نشان دادم که در دوره ۵۰ ساله اخیر، اقتصاد ایران ۱۷ قله عملکرد اقتصادی تجربه کرده که ۱۴ تا از آن در دوره جنگ تحمیلی اتفاق افتاده اما
شرایط اولیه و پیامدهای این جنگ ۱۲ روزه به نظر می رسد که نیاز به تأملهای خیلی جدی دارد.
اندازه بدهی دولت در آستانه شروع جنگ اخیر حدود ۱۰ هزار برابر کل بدهی دولت به بانک مرکزی و سیستم بانکی در سال پایانی جنگ تحمیلی هشت ساله بود.
برای مثال در اثر پیش گرفتن سیاستهای نابخردانهای مثل وارد کردن شوکهای پی در پی به قیمت ارز و حاملهای انرژی، نرخ بهره و از این قبیل موارد، ما شرایطی را شاهد هستیم که اندازه بدهی دولت بر اساس گزارشهای رسمی انتشار یافته به بانک مرکزی و سیستم بانکی در آستانه شروع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه حدود ۱۰ هزار برابر کل بدهی دولت به بانک مرکزی و سیستم بانکی در سال پایانی جنگ تحمیلی هشت ساله بود.
یعنی برنامه تعدیل ساختاری، یک دولت از نظر مالی میان تهی شده را به ما تحویل داده در حالی که در دفاع مقدس شاهد بودیم سهم تولید صنعتی و سهم تولید کشاورزی از تولید ناخالص داخلی نسبت به شروع جنگ افزایش چشمگیر پیدا کرده بود.
در اثر شوک درمانی ما با یک سقوط در بنیه تولید ملی هم روبرو شدهایم
اما امروز شاهد آن هستیم که شاخص رابطه مبادله که توان رقابت و توان مقاومت اقتصاد ملی را میسنجد، در زمان پایان جنگ ۸ ساله نسبت به زمان شروع جنگ ۱۲ روزه ۱۰ برابر بالاتر بوده است یعنی در اثر شوک درمانی ما با یک سقوط در بنیه تولید ملی هم روبرو شدهایم.
بیسابقهترین سطوح فقرزایی در آستانه جنگ ۱۲ روزه به واسطه سیاستهای نابخردانه پدید آمده بود؛ اگر مجال شد من دادههایی مطرح میکنم که خیلی تکان دهنده و برانگیزاننده است و اگر حکومت گرامی بخواهد خود را صادقانه و در عمل وامدار شرافت و غیرت ملی مردم نشان دهد، باید تجدید نظرهای اساسی در جهتگیریهای سیاستی خود داشته باشد.
من این شرایط اولیه بهغایت نامطلوب را که گوشههای کوچکی را برشمردم در واقع تذکر به حکومتگران گرامی است زیرا
مردم در این شرایط، منافع ملی و تمامیت ارزی را به خواستههای به حق خود ترجیح دادند و حکومت باید خیلی ناسپاس باشد که بازنگری بنیادی در جهتگیریهای سیاستی خودش نکند.
معضلی به نام بحران تقاضای موثر در جامعه
ایرنا: امکان دارد درباره شاخص هایی که به آن اشاره کرده اید، توضیح بیشتری بدهید؟ و اینکه این شاخص ها چقدر تاثیرگذار هستند.
مومنی: در آستانه جنگ ۱۲ روزه ما شرایطی را شاهد بودیم که بر اساس گزارشهای رسمی، بیش از ۳۰ درصد کل جمعیت زیر خط فقر بودند و ۴۰ درصد جمعیت هم در آستانه فرو افتادگی به زیر خط فقر بودند؛ این بدان معناست که
اگر سیاستهای نابخردانه مثل افزایش نرخ ها همچون افزایش نرخ ارز ترجیحی که یک ظلم مضاعف به فرودستترین و محرومترین گروههای اجتماعی است، اگر بخواد استمرار داشته باشد، ممکن است کشور با فاجعههای انسانی و سطوحی از قحطی زدگی مواجه کند.
وی تاکید کرد: در اینجا یک تذکر مشفقانه به نظام تبلیغاتی کشور می دهم و آن اینکه وقتی که جمعیت فقیر و در آستانه فقیر شدن چنین ابعادی دارد، تبلیغات رسمی ما برای آرامش بخشی به مردم که به طور مرتب در رسانه اعلام می کند ما به اندازه کافی جنس وارد کردیم، نشان دهنده شدت نادانی آنها راجع به واقعیتهای این جامعه است زیرا
گزارشهای رسمی می گوید حدود ۷۰ درصد کل جمعیت در ایران دچار بحران تقاضای موثر هستند یعنی میدانند که جنس در مغازهها وجود دارد اما اینها از شدت فقر قادر نیستند بخرند.
بنابراین وقتی می گویید عزیزان نگران نباشید جنس وجود دارد؛ در حقیقت زخم اینها را نمک آلودتر می کنید. دوستان ما در وزارت کار البته نه به صورت قابل قبول و مبتنی به یک برنامه اندیشیده، اما در تلاشند. گرچه که از درون همین دولت تمایلهای ضد این اقتضائات هم خیلی شدید است.
یکی از نگران کنندهترین چیزی که در این زمینه وجود دارد، چیزی است که چند روز پیش مقامات سازمان برنامه اعلام کردند؛ اینها کارهای بسیار خشن و ضد فقرا را در لفافههای شیکی میپیچانند؛ مثلاً گفتهاند میخواهیم برای دوره پس از جنگ ۱۲ روزه، در نیمه دوم سال به جای ارز ترجیحی، ارز ترکیبی را جایگزین کنیم. این اسم رمز یک جهش تقریباً سه برابری در نرخ ارز پایه واردات کالاهای اساسی است.
جایگزینی ارز ترکیبی به جای ارز ترجیحی اسم رمز جهش سه برابری نرخ ارز پایه واردات کالاهای اساسی است
من می گویم شما که هنوز این کارها را نکرده اید، گزارشهای سه ماهه اخیر مرکز پژوهشهای مجلس را بخوانید که نشان می دهد
در اثر نابخردیهایی مثل جهش دادن نرخ ارز ترجیحی و جهش دادن نرخ ارز بازار سیاه فقط در فاصله سال های ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۲ قدرت خانوارها برای اینکه هزینههای آموزشی فرزندانشان را تامین کنند از نظر مالی ۸۰ درصد سقوط کرده است.
همین دو هفته پیش مرکز پژوهشها گزارشی منتشر کرد که می گوید
در اثر این سیاستهای نابخردانه که خطرناکترین آن همین شوک به قیمت ارز و شوک به قیمت حاملهای انرژی است، ۷۵ درصد از کل پهنه سرزمینی جزو مناطق محروم به حساب می آید یعنی کشوری که حدود ۱۵ استان مرزی دارد، با این سیاست های نادرست وسعت مناطق محروم را در این ابعاد افزایش داده و میبینید چه طور این سیاستها میتواند طمع متجاوزهای بیرونی را برانگیزد به اینکه دوباره به این تجاوزها ادامه بدهند.
جنگ ۱۲ روزه تلنگر به مسئولان برای اصلاح سیاست های نادرست اقتصادی بود
تلنگر این جنگ ۱۲ روزه باید مسئولان را متوجه شدت مخاطرههایی که از دریچه آن سیاستهای نابخردانه طمع ورزان و سلطهگران بیرونی رو برانگیخت، کنند و آن سیاست ها را مجدد مرور کنند و ببینند که
مردمی که آنقدر شرافتمندانه و غیرتمندانه به رغم این همه فشارهای واقعاً غیرقابل تحمل با اهداف متجاوزان همراهی نکردند و همچنان غیرتمندانه بر موازین امنیت ملی و تمامیت ارضی پافشاری کردند، باید قدر آنها را بدانند نه اینکه مژدگانی بدهند که میخواهیم ارز ترکیبی را جایگزین ارز ترجیحی بکنیم.
هشداری که میخواهم بدهم، این است که این پدیده با همین توجیهات نابخردانه در سال ۱۴۰۱ هم در ایران تجربه شد؛ حکومت گرامی خوب است که به این تجربهها هم مراجعه کنند.
من می گویم آقای رئیس جمهور به آنهایی که از این توجیهها برایتان می آورند، بگویید اگر این کار منشاء آن شد که در ابعاد بی سابقه تر از ۱۴۰۱ ما شاهد مثلاً رسیدن کارد به استخوان مردم بودیم، آنهایی که به خاطر بیصلاحیتی از نظر سواد و تجربه چنین سیاستهایی نابخردانه ای را توصیه میکنند را تنبیه میکنید یا دوباره مثل ۱۴۰۱ مردم بی گناه و بی پناه را در معرض تنبیه قرار میدهید؟ اینها معیارهایی است که نشان می دهد آیا حکومت گرامی هم متناسب با آن بلوغی که مردم در راستای امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی نشان دادند، می خواهند در خودشان ایجاد کنند یا نه.
در موضوع یارانه دچار تشتت آرا و منافع هستیم
ایرنا: آقای دکتر؛ در چند سال اخیر حکومت تلاش کرده که بحث کاهش فقر را از طریق اقداماتی چون پرداخت یارانه نقدی دنبال کنند. به نظر شما پرداخت یارانه به این شکل از ابتدا درست بوده و آیا ادامه پرداخت یارانهها اکنون به صلاح هست؟آیا می شود اصلا یارانه ها را حذف کرد؟
مومنی: ما در این زمینه واقعا در نظام تصمیم گیریهای اساسی خود با یک بنیه ضعیف اندیشهای و یک تشتت آرا و تشتت شدیدتر منافع روبرو هستیم و این باعث شده که کیفیت سیاستهای اقتصادی ما به طرز فاجعه آمیزی سقوط کند.
من هفته پیش در فرهنگستان علوم بر اساس تجربهای که از نظر شدت آسیب پذیری نظامهای امنیتی و نظامی و انتظامی ما در زمینه نفوذ از خودش در این جنگ ۱۲ روزه نشان داد، سخنرانی داشتم و گفتم مظلومترین گروه اجتماعی ایران که مظلومیتشان در این جنگ ۱۲ روزه برملا شد، کارشناسان مستقل و دانشگاهیان شرافتمندی بودند که به رغم همه فشارها و تهدیدهایی که متوجه آنان بود، نفوذیهای واقعی، اینها را نفوذی جا زده بودند و به جای اینکه حکومت را ترغیب کنند که به حرفهای فرزندان با غیرت و دانای خود در دانشگاهها توجه بیشتر کند، حرفهای نفوذیها را گوش میکرد و اینها رو در واقع تحت فشار قرار میداد؛ من در آنجا گفتم که یکی از عرصههای بلوغی که حکومت گرامی باید نشان بدهد، در همین زمینه است.
هدفمند کردن یارانه ها شوک قیمت حامل های انرژی بود
در سال ۱۳۸۹ تحت عنوان هدفمند کردن یارانهها وقتی که احمدی نژاد و کل هم پیمانانش در قوای دیگر شوک قیمت حاملهای انرژی را پدیدار کردند، ما چند تا نامه به حکومت و سران قوا و به خود رئیس جمهور نوشتیم و نابخردی ها و ناکارآمدیهای آن سیاست را با جزئیات برملا کردیم.
اولین نامهای که ما در این زمینه نوشتیم مربوط به سال ۱۳۸۷ بود و بر اساس آن نامه به صورت «دو دوتا - چهار تا» به مجلس محترم گفتیم حالا که لایحه هدفمندسازی یارانهها نام گذاری شده،
بای بسم الله هدفمندسازی این است که شما گروه های هدف خود را بشناسید. در آن نامه گفتیم که شما مسئولان دولت را به صورت خصوصی صدا کنید و بگویید اگر شما گروههای هدف را میشناسید، حتماً این کار را انجام دهید.
سه تا چهار سوال به این شکل مطرح کردیم که مجلس وقت به حرف ما گوش کرد و دولتمردان را دعوت کردند و معلوم شد که همه این طرح روی هواست. حالا اینکه آنها بعداً چه ظاهرسازیهایی کردند و چه دروغهایی گفتند و چه اداهایی درآوردند، خودش یک مثنوی طولانی می شود که نمی خواهم به آن بپردازم
ولی تلخترین طنز آن تجربه این بود که ما دیدیم که یک سال بعد از اجرای این شوک درمانی، رئیس کمیسیون به اصطلاح تحول اقتصادی در مجلس وقت در یک سخنرانی اعتراض آمیز گفت آقا این چه جور هدفمندی است که شما لیست ایرانیهای خارج از کشور را هم به دریافت کنندگان یارانه نقدی اضافه کردید! و این کار آنقدر مضحک بود که اینا اسم این کار را هدفمندی گذاشته بودند و ژستشان هم این بود که ما میخواهیم آنهایی که شایسته دریافت نیستند را حذف کنیم
ولی خودشان در دادههای رسمی اعلام کردند که چیزی نزدیک به ۸۵ درصد کل جمعیت در حال گرفتن یارانه نقدی است.
ذات شوک درمانی تورم زاست
ذات شوک درمانی، تورم زاست؛ همان یارانه نقدی هم به کلی در طول زمان خاصیت خودش را از دست داد. ما با تکیه بر تجارب جهانی به اینها گفته بودیم که اگر شما میخواهید یارانه نقدی بپردازید این یارانه نقدی به معنای یک شوک تقاضاست و
اگر شما متناسب با این شوک تقاضا در قسمت عرضه اقتصاد تدابیری نیندیشیده باشید، این به معنای این است که وضعیت فقرا را شکنندهتر میکنید مثل همان چیزی که سال ۱۴۰۱ هم اتفاق افتاد.
شما آن پتانسیلهای اعتراض برانگیزی سیاست نابخردانه در ۱۴۰۱ را اگر یادتان باشد، به حدی بود که دولت وقت به صورت غیرقانونی یارانههای نقدی را نزدیک به ۷ تا ۱۰ برابر یارانههای پرداختی ماهانه به عنوان یارانه فوقالعاده پرداخت کرد ولی چون آن شوک آثار فراگیر و سیستمی دارد و جامعه رو متلاطم میکند، حتی آن پرداختها هم مانع اعتراضات مردم نشد.
آنهایی که اکنون با شیرین زبانی می گویند ارز ترکیبی رو جایگزین ارز ترجیحی میکنیم، میخواهند همان فاجعه ۱۴۰۱ را دوباره تکرار کنند
من آنهایی که اکنون با شیرین زبانی می گویند ارز ترکیبی رو جایگزین ارز ترجیحی میکنیم و میخواهند همان فاجعه را دوباره تکرار کنند، به مطالعه گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۴۰۲ راجع به آن تجربه دعوت می کنم. این گزارش می گوید با آن دو یارانه نقدی جهش یافته غیرقانونی که پرداخت شد، کل اضافه درآمد دولت ناشی از آن شوک نرخ ارز را دوباره برگرداند.
یعنی دیدید که شما به نیت اینکه از این طریق کسری مالی دولت را پوشش مالی دهید این شوک را وارد کردند اما دیدید که نه تنها آن را محقق نکرد، بلکه ۱۰تا به هم ریختگی دیگر هم اضافه کرد؛
یکی از آن به هم ریختگیها که در گزارشهای رسمی هم وزارت کار و هم مرکز پژوهشهای مجلس وجود دارد، این است که در سال ۱۴۰۱ نسبت به ۱۴۰۰ ما با یک جهش بزرگ در اندازه جمعیت فقیر روبرو بودیم. به واسطه ذات شوک درمانی که نابرابریهای ناموجه را افزایش می دهد، ضربههای مهلکی به تولید کنندهها هم وارد میشود.
ما شرایطی را تجربه کردیم که بر اساس گزارشهای رسمی
میزان مزد پرداختی در بخش صنعت و کشاورزی به اندازهای ناکافی برای اداره زندگی شرافتمندانه است که ما با یک مهاجرت بسیار خشن و خطرناک از تولید کشاورزی و صنعتی به سمت مسافر کشی روبرو هستیم که
در گزارش چند هفته پیش مرکز پژوهشهای مجلس هم با استناد به گزارشهای مرکز آمار منعکس شده است.
یک سیاست اقتصادی چند بار باید شکست بخورد؟
من واقعا نمی دانم که باید چند بار یک سیاست شکست بخورد تا این یادگیری در نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور پدید بیاید و اینا بفهمند که بازی با شاخص های کلیدی نه تنها راه حل برای برون رفت از گرفتاریهای دولت به ویژه کسری مالی آن نیست، بلکه همه ابعاد آسیبپذیری نظام ملی را چه از نظر مالیه دولت چه از نظر وضعیت فقرا چه از نظر اوضاع و احوال تولید کنندهها بدتر میکند و ایران را دستخوش پدیدهای میکند که
من اسم آن را افزایش وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج و افزایش سلطه مافیاها به اقتصاد سیاسی ایران می گذارم.
بازی با شاخص های کلیدی راه حل برون رفت از گرفتاری های دولت بویژه کسری مالی نیست
مثلاً در سال ۱۴۰۳ که عزیزان میگفتند ما شرایط جنگ اقتصادی داریم ما به رکوردهای بیسابقهای از نظر واردات کالاهای قابل تولید در کشور دست پیدا کردیم! واقعاً کاش مجال بود آدم راجع به اینها با جزئیات بیشتر و با مستندات کافی با حکومت گرامی صحبت میکرد. ببینید
وقتی که شما آنقدر مصرفانه منابع ارزی کشور را صرف واردات کالاهای قابل تولید در کشور میکنید، این به معنای این است که همزمان دارید از طریق سیاستهای تورمزا فقر و فلاکت را افزایش می دهید و همزمان فرصتهای شغلی نان آوران خانوارها را هم از بین میبرید.
ما گزارش هایی داریم که نشان می دهد به ازای هر یک میلیارد دلار واردات کالاهای ساخته شده قابل تولید در کشور بین ۲۵ تا ۱۰۰ هزار فرصت شغلی در اقتصاد ایران از بین می رود.
در دوره احمدینژاد گزارشهای رسمی می گوید در بعضی از سالها اندازه این نوع واردات از ۳۰ میلیارد دلار در سال هم عبور کرده بود. من اینها رو برجسته میکنم به خاطر اینکه وقتی که مثلاً مقامات گرامی هیچ پاسخ عالمانه و خردورزانهای به این کارهای نابخردانه و ناشایست ندارند، کارشناسان مظلوم را متهم میکنند به اینکه آقا اینها ایراد میگیرند اما راه حل ارائه نمیدهند! خطاب من به سران محترم قواست که شما بیاید اقلام جزئی واردات سال ۱۴۰۳ را بررسی کنید؛ نمیگویم از دوره احمدی نژاد عبرت بگیرید یا از دوره روحانی عبرت بگیرید که آن هم افتضاح بود؛ در این زمینه نمیگویم از دوره رئیسی عبرت بگیرید؛
بلکه ریز اقلام واردات کشور در سال ۱۴۰۳ را منتشر کنید و ببینید چقدر شرم آور است.
به ازای هر یک میلیارد دلار واردات کالاهای ساخته شده قابل تولید در کشور بین ۲۵ تا ۱۰۰ هزار فرصت شغلی در اقتصاد ایران از بین می رود.
شرم آور است که ما منابع بین نسلی دلاری خود را به قول خودتان در شرایط جنگ اقتصادی صرف چه چیزی می کنیم؛ اینکه این منابع را هدر می دهیم یک بحث است و اینکه در این کشور با این واردات اشتغال زدایی میکنیم، سوددهی فعالیتهای تولیدی را کاهش می دهیم و میدان را برای خارجی ها باز میکنیم که فرصت شغلی ایران به آنها هدیه شود، بحث دیگر.
از همین زاویه هم وزرای تولیدی و هم متولیان بانک مرکزی را دعوت به مناظره می کنم تا راجع به منطق ارزهای تخصیصی در سال ۱۴۰۳ صبحت کنند و می گویم که هرچقدر اینها فاصله خود را با مردم بیشتر میکنند بیشتر تحتالحمایه مافیاها و رانت خوارها می شوند.
سند لایحه بودجه ۱۴۰۴ بسیار تکان دهنده است
شما بیایید از این زاویه سند لایحه بودجه ۱۴۰۴ را بررسی کنید که خیلی تکان دهنده است؛ من جسارتی به هیچکس نمیکنم همچنان حمل بر صحت میکنم و می گویم اینها حُسن نیت دارند ولی بضاعت کارشناسی آنها کافی نیست؛ چرا من به سند لایحه اشاره میکنم چون این سندی است که پخت و پز خود قوه مجریه است هنوز قوه مقننه دخل و تصرفی در آن نکرده است.
در همین سند که در شرایط جنگ اقتصادی تهیه شده،
سه میلیارد دلار از اندازه واردات کالاهای اساسی کاهش یافته آن هم در شرایط خشکسالی و همچنین شرایطی که چه ضربههایی مهلکی از طریق سیاستهای نابخردانه اقتصادی به تولید کنندگان کشاورزی ما وارد شده است و نشانه آن هم خروج تولیدکنندگان از کشاورزی به سمت مسافر کشی است.
در این شرایط در حالی که قیمت جهانی کالاهای اساسی هم حدود ۲۵ درصد افزایش یافته، سه میلیارد دلار از بودجه این کالاها کاهش می دهند تا بعد به یک مناسبت دیگر از یک محل دیگری می گویند به همین میزان واردات خودروهای لوکس رو افزایش دهیم؛ ببینید چقدر این کار غیرمتعارف است. من خیلی تعجب میکنم که مثلاً مسئولان گرامی کشور وقتی که ما این چیزها رو آنها در میان می گذاریم، حالا سپاسگزاری نمی خواهیم بکنند! آن پیشکش! ولی دیگر نگویند که منتقدان راه حل ارایه نمی دهند.
راه حل این است که این ضربههای مهلکی که مافیاهای پلید به صنعت خودروسازی ایران زدند را متوقف کنید.
کیفیت خودروی داخلی با واردات درست نمی شود
از هر زاویه که به موضوع نگاه می کنید خیلی تلخ است؛ اینها به حق می گویند کیفیت خودروهای داخلی خوب نیست اما در ادامه می گویند برای بهبود کیفیت باید واردات انجام دهیم آن هم در حالی که کل توان واردات خودرو ۲۰۰ هزار دستگاه است. ما ۳۰ میلیون خودروی در حال به کارگیری داریم. باید نسبت ها را بفهمید! بعد به عنوان واردات چطور می خواهید برای تولید داخل بهبود ایجاد کنید. آخر کجای دنیا کیفیت تولید داخلی با ابزار واردات افزایش یافته است؟ اگر میخواهید کیفیت تولید داخلی برود باید فشارهای رانتی را بردارید. می گویند بیش از ۵۰ درصد نیروی کار شاغل در بخش صنعت خودرو با اجبار این فرد با نفوذ و اون فرد با نفوذ از اینجا و اونجا استخدام شده. این فشارها را متوقف کند.
اگر میخواهید کیفیت تولید داخلی برود باید فشارهای رانتی را بردارید
شما فشار شوک درمانی را بر اقتصاد متوقف کن و به جای اینکه آنقدر فشار مالیاتی را روی تولیدکننده ها بگذاری، آن را به سمت ثروت های رانتی و فاسد بگذار. همه اینها پیشنهاد عملی و روشن است ولی عزیزان قشنگ چشمشان را به دوربین می دوزند و می گویند کارشناسان انتقاد می کنند و راه حل ارایه نمی دهند. من می گویم انشاءلله خداوند به همه ما یک مقدار انصاف هم بدهد.
اتلاف روزانه معادل حداقل ۱.۲ میلیون بشکه نفت در فرآیند تولید، انتقال و توزیع حامل های انرژی
ایرنا: نظر شما درباره تثبیت قیمت ها در مجلس هفتم چیست که نمایندگانی چون مرحوم توکلی و آقایان سبحانی پیگیری کردند؟ امروز می بینیم که مجلس طرح دیگری درباره تثبیت نرخ ارز دارد. آیا آن کار درستی بود و آیا این کار هم درست هست؟
مومنی: من سعی می کنم در نهایت اختصار نکاتی را با شما در میان بگذارم؛ خیلی صمیمانه به شما می گویم اینکه امثال احمد توکلی مرحوم و حسن سبحانی عزیز آمدند و چیزی به عنوان طرح تثبیت قیمتها تصویب کردند، از بیخ و بن دروغ است؛ این مافیاهایی که از شوک درمانی نفع میبرند، به اینور و آنور پول می دهند و تا دروغ منتشر کنند؛می توانید این ادعا را با روابط عمومی مجلس چک بکنید.
در طول تاریخ مجلس بعد از انقلاب هرگز طرحی به عنوان طرح تثبیت قیمتها تصویب نشده این یک دروغ است؛ نکته بعدی من خودم شخصاً از آقای دکتر سبحانی (حسن سبحانی نماینده مجلس هفتم) را به موسسه دین و اقتصاد دعوت کردم و در موسسه با جزئیات درباره آن طرح توضیح دادند و گفتند که آن زمان دولت در حالی که شرکت نفت سود بزرگ نشان میداد، پیشنهاد افزایش قیمت چشمگیر را در حاملهای انرژی آورده بود؛ ما گفتیم آقا شما زیان که ندارید بروید یک گزارش توجیهی بیاورید که چرا میخواهید قیمت را افزایش دهید؛ چرا قیمت افزایش دادن را به نوعی احساس عبادت تبدیل کردید در حالی که این کار رنج مردم را به همراه دارد و شما را از کارآمدسازی ها در بدنه حکومت باز میدارد.
ایرنا: خاطرم هست که آقای حداد عادل حتی آن را به عیدی مجلس به مردم تعبیر کردند.
مومنی: من به آن کاری ندارم. ولی میخوام بگم عیدیش این بود که گفت ما اجازه ندادیم بی ضابطه قیمت حاملهای انرژی رو بالا ببرند و از آنها گزارش توجیحی مطالبه کردیم که هنوز هم نیاورده اند.
اسم بحران ناشی از ناکارآمدی و فساد را ناترازی گذاشتهاند
روزانه معادل ۱.۲ میلیون بشکه معادل نفت تا ۱.۴ میلیون بشکه نفت در فرایندهای تولید، انتقال و توزیع حاملهای انرژی هدر می شود
وقتی شما به عرضه کنندگان انحصاری و بیکیفیت حاملهای انرژی میگوید بی پروا هزینه بیخودی بکن ما پولش را از مردم غیور و شریف و آگاه و همیشه در صحنه میگیریم! خب انگیزه اصلاح و بهبود هم از بین می رود.
این حرف من نیست؛
این حرف گزارش ترازنامه انرژی کشور در ۲۵ سال گذشته است که می گوید روزانه معادل ۱.۲ میلیون بشکه معادل نفت تا ۱.۴ میلیون بشکه نفت در فرایندهای تولید، انتقال و توزیع حاملهای انرژی هدر می شود.
من دهها بار گفته ام که
افزایش قیمت ابزار کنترل تقاضاست در حالی که کانون اصلی بحران اتلاف انرژی در این مملکت قسمت عرضه حاملهاست ولی با همان منطقی که در حوزه خودروسازی، با تشویق به واردات، مافیاها را تشویق می کند اما تولید کننده را تشویق نمی کند، اینجا هم افزایش قیمت فقط فشار به مردم محرومی می آورد، فشار به تولید کننده ها می آورد و اتلاف انرژی را کاهش نمی دهد.
کما اینکه شما به صورت روندی ربع قرن گذشته را از کانال گزارش ترازنامه انرژی ردگیری کنید، میبینید که مرتباً بر اندازه این اتلاف اضافه میشود. ما میگویم یک بار روی ترمز بزنید مسئله رو درست بفهمید و ابزارهای سیاستی متناسب با آن اتخاذ کنید.
آقای سبحانی (نماینده مجلس هفتم) در موسسه دین و اقتصاد گفتند که ما تصویب کردیم که دولت از این به بعد برای افزایش قیمت حاملهای انرژی باید یک گزارش توجیهی بیاورد و ۶ ماه هم مهلت دادیم که دولت این لایحه را بیاورد. از مجلس هفتم تا امروز هیچ دولتی این کار را نکرده است. گفت ما اجازه ندادیم بی ضابطه قیمت حاملهای انرژی رو بالا ببرند و از آنها گزارش توجیحی مطالبه کردیم که هنوز هم نیاورده اند.
اسم بحران ناشی از ناکارآمدی و فساد را ناترازی گذاشته اند
البته این آدرسهای عوضی و فریبکارانه همچنان ادامه دارد. مثلا اسم بحرانهای ناشی از ناکارآمدی و فساد و ضعف فاجعه بار سیستمهای نظارتی کشور را ناترازی گذاشته اند؛
ناترازی از دل اندیشههایی بیرون میآید که خواهند جامعه را چرتکهای اداره کنند یعنی به جای اینکه ما عالمانه طول و عرض عواملی که یک بحران را پدیدار میکند، شناسایی کنیم، کل ماجرا رو متنزل میکنیم به دو تا رقم که با یک حسابداری متکی به چهار عمل اصلی می شود، فهمید.
این ظلم به جامعه است آن هم در شرایطی که کل تحصیل کردگان دانشگاهی جامعه در سرشماری سال ۱۳۶۵ برابر ۱۸۰ هزار نفر بوده اما اکنون جامعه ای داریم که طبق آخرین سرشماری این شاخص از حدود ۱۴ میلیون نفر عبور کرده است.
اصل ماجرای ناترازی یعنی یک خطای راهبردی سیاستی فاجعه ساز که تا همین الان هم ادامه دارد؛
از ۱۳۸۴ تحت عنوان اینکه مسائل حیطه انرژی بسیار پیچیده است، سیستمهای نظارت مدنی را حذف کردند و گفتند ما ۱۴.۵ درصد عایدات ارزی حاصل از صادرات انرژی را به دستگاه متولی می دهیم و دیگر با آن دستگاه کاری نداریم. آن دستگاه به ما تعهد داده که هیچ اختلالی در سرمایهگذاریهای مورد نیاز برای قسمت مثلاً نفت و گاز و پتروشیمی کشور پدیدار نشود و تعهد می دهد که هیچ اختلالی در تامین نیازهای مردم فراهم نشود و کشور هم از نظر کسب درآمد دچار هیچ اختلالی از این ناحیه نشود.
از سال ۱۳۸۴ سیستم های نظارت مدنی را از حیطه انرژی حذف کرده اند و ۱۴.۵ درصد عایدات ارزی حاصل از صادرات انرژی را به دستگاه متولی دادند.
اگر یک نظام نظارتی روزآمد داشتیم، آنهایی که به جای اینکه اصل ماجرا رو بگویند، با مفهوم مجعول فرافکنانه ناترازی ذهن تصمیم گیران کلیدی با حسن نیت اما بدون صلاحیت را از موضوع اصلی به یک آدرس عوضی پرت می کنند، باید امروز پاسخگو می بودند.
اینها در کل این دوره جز استثناهای خیلی موردی،
همواره سهم ۱۴.۵ درصدی را به شکل دلاری دریافت کرده اند اما چطور شد که در دوره مرحوم رئیسی به یکباره وزیر وقت نفت هشدار می دهد که اگر تا ۸ سال دیگر ۲۴۰ میلیارد دلار صرف سرمایه گذاری در حیطه نفت نکنید، کشور با چنین تهدیدهایی روبرو خواهد شد. یعنی آن کسی که باید پاسخگو باشد، الان برای ما نقش هشدار دهنده را بازی میکند به ما نمی گوید که آن دلارها را چیکار کرده است.
هم دلار گرفته اند و هم منابع صندوق توسعه ملی دود کردند و باز هم هشدار می دهند!
نه تنها در این سالها در سرمایه گذاری در بخش انرژی اهمال شده است بلکه داستان تلختر این است که چند ۱۰ میلیارد دلار هم شرکت نفت از صندوق توسعه وام ارزی گرفته یعنی هم آن ۱۴.۵ درصد را گرفته اند و هم این منابع صندوق توسعه ملی را دود کرده اند و هم می گویند که ما ۲۴۰ میلیارد دلار باز کم داریم بعد اسم این مسئله که واقعا باید بخاطر واکاوی آن دستگاههای نظارتی شرایط اضطراری ویژه اعلام میکردند، را ناترازی گذاشته اند.
این ناترازی یعنی اینکه یک چرتکه بردار و بگو مثلا این میزان تولید و این میزان مصرف ما است؛ حالا اینکه چه دستکاریهایی هم تحت همین عنوان ناترازی صورت میگیرد، بماند، اما نمی توانند ذهن مسئولان کلیدی کشور را پرت کنند؛
اگر به این ناکارآمدی ها رسیدگی شود، متوجه می شوید اینکه می گویند ریشه ناترازیها طرح تثبیت قیمتها بوده، اصلاً از بیخ دروغ است.
در مورد اینکه می گویند در حوزه سرمایه گذاری در بخش انرژی با بحران روبرو شده ایم، باید مسئولان وزارت نفت باید پاسخگو باشند و به مردم، حکومت و آیندگان توضیح دهند چون این منابع متعلق به آیندگان کشور هم هست اما
این موارد را مسکوت می گذارند و اسمش را ناترازی می گذارند و بعد هم می گویند راه حل ناترازی وارد کردن شوک به قیمت هاست!
شوک قیمتی هیچ بهبودی در کشور ایجاد نمی کند
به کسانی که دنبال شوک درمانی در اقتصاد هستند می گوییم که آیا در این ۳۷ سال شما در ایران نبودید؟ یک بار شد که شوک به قیمتهای کلیدی وارد کنید و کوچکترین بهبودی در آن زمینه ای که می گویید، ایجاد بشود؟ اما باز می گویند «من جرب المجرب...»
ایرنا: این موضوع را قبول دارید که الان تولید یک لیتر بنزین بسیار کمتر از قیمت یک بطری یک لیتری آب است؟
مومنی: این قوطی آب هم آبش قیمت ندارد؛ قیمتش بخاطر آن قوطی است که ارزبری شدید دارد؛
ایرنا: فکر نمی کنید که اتلاف منابع از مبدا هم در موضوع ناترازی اثرگذار است؟
مومنی: ما این بحث ها را صدها بار با اینها کرده ایم. خدا می داند که چقدر کارشناسان کشور مظلوم هستند؛ در دوره احمدی نژاد دهها مناظره با اینها انجام دادیم بعد که دیدند کارشان هیچ منطقی ندارد، کارشان را انجام دادند. تدبیر احمدی نژاد این بود که گفت ما تمام حرف شما را قبول کردیم کشور با بحران سرمایه گذاری روبروست با بحران ناکارآمدی و بحران بهرهوری در حاملهای انرژی روبروست و من همه اینا رو قبول کردم اما
در شرایطی که قیمت نفت بشکهای بالای ۱۰۰ دلار بود، احمدی نژاد گفت پول نداریم سرمایه گذاری کنیم پس به قیمت ها شوک وارد می کنیم تا پول سرمایه گذاری جور شود.
شما شرافتمندانه من را با یکی از مسئولان توانیر رو در رو کنید که بگویم از نقطه عطف سال ۱۳۸۹ (سال اجرای هدفمندی یارانه ها) که در برق، گاز و بنزین پدیدار شد، چقدر صرف سرمایه گذاری شده است؟ همه صورت های مالی آنها که وجود دارد.
شوک قیمتی شیرازه توان مالی حکومت را می پاشاند
ایرنا: می گویند که منابع آنها صرف پرداخت یارانه های پرداختی به مردم شده است.
مومنی: تمام ماجرا همین است؛ اینا نمیفهمند یا نه میخواهند بفهمند که وقتی به اقتصاد شوک قیمتی وارد می کند، همه چیز را به هم می ریزید. من می فهمم که شوک ناشی از قانون به اصطلاح هدفمندی لطمه شدید به تولید کشور وارد می کند اما بعد می گوییم که تعهد می دهیم ۳۰ درصد از عایدات آن صرف مثلاً جبران زیانهای تولید کننده شود. حالا بروید گزارش آن را از دیوان محاسبات بگیرید که نشان می دهد این مبلغ را مصرف جبران تولید نمی کنند. پس بنابراین اینک
شوک بیش از آنکه معیشت مردم و شیرازه تولید رو بپاشاند، شیرازه توان مالی حکومت را می پاشاند.
هر یک واحد درآمد ناشی از شوک ارزی، سه برابر هزینه دولت را افزایش می دهد
ما نمیگویم بیاید حرفهای افراد رادیکال را گوش کنید؛ صد بار گفتهام که صفحه ۷۴ گزارش اقتصادی سال ۱۳۷۳ که سازمان برنامه منتشر می کند، را بخوانید. در آن صفحه گزارش می گوید ما بعد از ۶ سال تجربه شوک نرخ ارز فهمیدیم که
به ازای هر یک واحد درآمد که از وارد کردن شوک به نرخ ارز برای دولت پیدا میشود، هزینههای مصرفی دولت بیش از سه برابر افزایش پیدا میکند.
این سند رسمی را خود حکومت منتشر کرده است؛ من میگویم اگر این را می دانید، توضیح دهید که از ۱۳۷۳ به بعد چرا این سیاست نابخردانه متوقف نبوده است؟ ما که می فهمیم وقتی این کار را انجام می دهیم در حقیقت مالیه دولت را ساقط میکنید به طوری که در اثر این سیاست،
اکنون کل بدهی دولت نسبت به سال پایانی جنگ تحمیلی هشت ساله بیش از ۱۰ هزار برابر افزایش پیدا کرده است.
چه کسانی از این وضعیت سود می برند آن هم وقتی دولت، ملت و تولیدکننده ها ضرر می کنند؟ مافیاها هستند که از این مناسبات نفع میبرند و
حکومتگران گرامی باید برای ما توضیح بدهند که چرا تن میدهند به اینکه مافیاها نفع ببرند و کل کشور با آینده اش با بحران روبرو بشود.
تحریک انتظارات از ناحیه شوک درمانی بدتر از تحریم هاست
ایرنا: به عنوان آخرین سوال؛ بحث تحریم ها و انتظارات تورمی را چطور ارزیابی میکنید؟
مومنی: هر کس به ما بگوید تحریم اثر منفی بر اقتصاد و آینده ایران ندارد، به نظر من باید او را از دریچه یک نفوذی تبرئه کننده جنایتهای خارجیها دید. من سال گذشته یک سخنرانی در دفتر مطالعات وزارت خارجه داشتم و با مرور ۲۵۰ سال اخیر نشان دادم که کارکرد تحریم برای جامعه ایران عیناً شبیه کودتای خارجیها و عیناً شبیه تجاوزهای نظامی خارجیهاست و از این نظر تحریم هیچ فرقی با آنها ندارد.
کارکرد تحریم برای جامعه ایران عیناً شبیه کودتای خارجیها و عیناً شبیه تجاوزهای نظامی خارجیهاست و از این نظر تحریم هیچ فرقی با آنها ندارد.
من می خواهم به جامعه علمی کشور مژدهای بدهم و آن اینکه امسال آقای دکتر عباس شاکری که استاد بیبدیل اقتصاد هستند، کتابی با عنوان تاریخ نگاری اقتصاد ایران در دوره ۶۰ ساله ۱۳۴۰ تا ۱۴۰۰ منتشر کردند و در این کتاب یکی از کارهای درخشانی که صورت دادند، این است که نشان دادند
هر بار که در ایران شوک درمانی اتفاق افتاده چه در دورهای که تحریم وجود داشته چه در دورهای که تحریم وجود نداشته، عایدی مافیاهای وارداتچی، رباخور، سوداگر از عایدی کل جامعه و دولت ایران بیشتر بوده است.
این کتاب واقعاً افق های جدیدی رو برای پژوهشگرهای علاقهمند به اقتصاد سیاسی توسعه ایران باز کرده که نشان می دهد تحریم بسیار منحط است ولی آثار تخریبی شوک درمانی بر انتظارات تورمی مردم به مراتب شدیدتر از تحریمهاست. این را آقای شاکری در چند دوره مورد به مورد از سال ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ و بر اساس دادههای رسمی انتشار یافته نشان داده است.
بنابراین اگر
تحریک انتظارت بر اثر تحریم ۱۰۰ درصد حرف درستی است ولی ماجرای تحریم یک ماجرای یک روزه و دو روزه نیست؛ ما از فردای اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ایران با یک فاصله زمانی کوتاهی تا امروز با یک فراز و فرودهایی همیشه تحریم را داشته ایم اما
تحریک انتظارات از ناحیه شوک درمانی الان قدرت تاثیرگذاری آن به مراتب بیشتر از تحریمها است مگر اینکه یک شوک تحریمی جدید وارد شود که برویم آن را بررسی کنیم؛ آقای دکتر شاکری این محاسبه دقیق را برای سال های ۹۷ و ۹۸ انجام داده که ترامپ از برجام برون آمد و تحریم ها را تشدید کرد.
هیچ سیاستی تورم زا تر از شوک درمانی نیست
ایرنا: در پایان اگر نکته ای دارید بفرمایید.
مومنی: فقط می توان حکومتگران گرامی را اینطور نصیحت کرد که اگر به علم و نظرات کارشناسی دلسوزان دانشگاهی کشور گوش کنید، بیشتر نفع می برید تا اینکه توصیه های مافیاها را که شما را به شوک درمانی و سیاست های تورم زا و اشتغالزدا تشویق می کنند.
راجع به تحریم هم که اشارهای شد، من به حسن روحانی پیشنهاد دادم که گوش نکرد؛ گفتم که واقعا نیاز دارید که یکبار در موسسه دین و اقتصاد یا گروه توسعه و برنامه ریزی دانشگاه علامه طباطبایی کتاب «هنر تحریمها» را از دریچه اقتصاد سیاسی توسعه به شما آموزش دهند زیرا در این کتاب گفته شده که تمام اراده ما (آمریکا) روی استراتژی فروپاشاندن ایران از درون متمرکز شده است و بعد گفته ابزاری که برای موفقیت آن می خواهیم، این است که حکومت ایران رو به سمت اتخاذ سیاستهای تورمزا و اشتغال زدا هل بدهیم.
الان من آنقدر مستندات برای شما نشان دادم که هیچ سیاستی تورم زا تر از شوک درمانی نیست و هیچ سیاستی هم اشتغال زداتر از واردات کالاهای قابل تولید در کشور نیست. این ها همین دو تا را خط قرمز اعلام کنند اگر اوضاع اقتصاد ایران بدتر شد، هر تنبیهی خواستند، متوجه من بکنند اما اگر کسانی در راستای منافع مافیاها آمدند ارز ترکیبی پیشنهاد کردند و یا باز شوک قیمت بنزین پیشنهاد کردند و وعدههایی دادند که هیچ کدام محقق نشد، یه بار هم آنها را تنبیه کنند نه اینکه مثل سال ۱۴۰۱ مردم را تنبیه کنند و یا در سال های قبلش که دیگر نمی خواهم یادآوری کنم.